بهاءالدین خرمشاهی در مقالهای تحتعنوان «در حاشیهٔ کوی دوست» کتابِ در کوی دوست شاهرخ مسکوب را از جنبههای مختلف برمیرسد و به نقد میکشد.
بخشی پُربار از این مقالهٔ ارزشمند، معطوف است به واکاوی نثر مسکوب در کتاب یادشده. خرمشاهی در این بخش از نوشتارش، ضمن اینکه خطاهای چشمگیر نثر مسکوب را برملا میسازد، در باب نثر معیار و چندوچون آن، رهنمودهایی درخور پیش میکشد و سیاههای به دست میدهد از نام کسانی که برای الگوگیری در زمینهٔ معیارنویسی، سخت شایان توجهاند.
آنچه در ادامه میآید، گزیدهای است از صفحههای ۱۷۰ تا ۱۷۲ مقالهٔ پیشگفته:
زیبانویسی افراطی اگر عیب و ایراد اصیلی نداشت، بیضرر بود؛ ولی ضررش علیالاصول در این است که معمولاً فقر معنا یا ضعف منطق را از چشم نویسنده و نیز خواننده مستور میدارد و بیجهت باعث دلخوشی چشم میشود؛ چنانکه خطاطان قدیم هم چه بسا فریفتهٔ خوشی خطوخال خویش میشدند و آن را بهجای کمالات دیگر و حتی کافی از آنها میگرفتند.
دیگر آنکه اگر خوانندهای همان حال و حالت نازکطبعانهٔ نویسنده را نداشته باشد، خسته میشود و حضورذهنش را از دست میدهد و بیاختیار نتیجه میگیرد که با حرفها و مسائل جدی روبهرو نیست. […]
من سادهدلانه تصور میکنم تعهدی که مؤلف دارد، ایفای عهد امانت معنا است و لازم نیست به هیچ صورت خاصی ملتزم باشد. در کار تحقیقی، حداکثر هنری که نویسنده میتواند به خرج دهد یا انتظاری که خواننده میتواند از نویسنده داشته باشد، بلاغت و فصاحت، یا سادهتر، سلامت نثر است؛ بهطوری که نحو جملات روشن و هادی معنا باشد و لفظ بر معنا سبقت نگیرد.
همیشه رنگآمیزی بهتر از بیرنگی نیست. در هنرهای دیگر هم همین طور است. عامهٔ سینماروها تصور میکنند فیلم رنگی، مخصوصاً هرچه رنگها به رنگهای واقعی نزدیکتر باشد، ضرورتاً و بداهتاً از فیلم سیاهوسفید بهتر است؛ حال آنکه این حکم اطلاق و اعتبار ندارد و بسیاری از کارگردانان و فیلمسازان صاحبنظر برای پرهیز از مغلطهٔ رنگ و برای اینکه فکر بیش از حد تحتالشعاع چشم قرار نگیرد و بیننده با دیدن رنگهای نامأنوس، گرفتار غفلت مأنوس نشود، سیاهوسفید را رساتر و دقیقتر میدانند. خلاصه، بهقول حافظ، مبین به سیبِ زنخدان که چاه در راه است.
در اکثر موارد، یعنی در مقالهنویسی و کارهای تحقیقی، نثری خوب است که خیلی خوب نباشد. نثر تحقیقی باید متین و مستدل و متعارف و روشن و روان و خالی از هیجانات و احساسات مبالغهآمیز شاعرانه یا غیرشاعرانه و خالی از شنگی و شیطنت و سراپا غرق انجام وظیفهاش که همانا رساندن پیام و پختن و پروردن محتواست، باشد. ولی ضمناً سادگی تصنعی و محدودیت واژگان را هم توصیه نمیکنم؛ چراکه غنا و دقت واژگان، لازمهٔ غنا و دقت بیان است و ضمناً ضرورت ندارد که هر فکر پیچیده و دقیقی، صرفاً برای رفاه حال خوانندگان سهل و ساده و راحتالحلقوم شود.
منظور از نثر بیپیرایه ولی کاری و نیرومند، نثر کسانی است نظیر:
عبدالله مستوفی،
پورداوود،
فروغی،
فروزانفر،
اقبال آشتیانی،
ملکالشعرای بهار،
مینوی،
گنابادی،
فرزان،
همایی،
محقق،
مطهری،
زریاب خویی،
خانلری،
حمید عنایت (که یکی از سنجیدهترین و بقاعدهترین نثرهای تحقیقیتألیفی معاصر است)
و منوچهر بزرگمهر،
احسان طبری،
مصطفی رحیمی،
داریوش آشوری،
رضا داوری،
نجف دریابندری،
محمدعلی اسلامی،
محمدرضا باطنی،
زرینکوب (در اغلب آثارش و در بعضی دیگر گرفتار همین اشکال شاعرانهنویسی است)،
محمود صناعی،
فؤاد روحانی،
ابوالحسن نجفی،
عبدالکریم سروش،
نیز خود مسکوب (بیشتر در مقدمهای بر رستم و اسفندیار).
نثر تحقیقی یا مقالهای آلاحمد، ابوالقاسم پاینده و دکتر علی شریعتی را با آنکه گیرا و شیواست، از این ردیف مستثنا میکنم؛ چون پر از احساسات شدید و احوال شخصیه و ارجوزه و رجز و اطناب و خروج از موضوع است.
کتابنامه
بهاءالدین خرمشاهی، «در حاشیهٔ کوی دوست»، ذهن و زبان حافظ، چ۵، تهران: معین، ۱۳۷۴، ص۱۶۷ تا ۱۸۴.
1 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
جستارهای این کتاب در زمرهی مقالات علمی قرار نمیگیرند، پس لازم نیست نثری بیپیرایه و خالی از هرگونه ذوقورزی داشته باشند. خود مسکوب در مقدمه میگوید که اگر بخواهیم حافظ را از طریق علم و تجزیهوتحلیل منطقی بکاویم، از دستمان میگریزد. این کتاب درواقع سیروسلوکی است شخصی در جهان و اندیشهی حافظ با نثر خاص و ازدلبرآمده و بردلنشین مسکوب. بنابراین، نمیتوان آن را با معیارهایی که خرمشاهی برمیشمرد، سنجید.