زيباییات را حتی برای آينهها به رايگان مده !
فهمی كه در تماشای تو لازم است، شايد در هيچ كولهٔ احساسی از جنس زمين نباشد. هوای حوايت را داشته باش كه آدم بماند در اين ميانه كه میدانم آدمهايش هوایی میشوند برای حوا!
زيباییات را به خواهش هیچ نگاهی نياويز كه بيشترين دركش از آسمان، فقط كمی كبوتر است و پروانهها را در لابهلای ورقهای خالی اندیشهاش افسرده میکند و نمیداند كه گلدان چقدر دست و پای شمعدانیها را تنگ كرده است! آينه هم در فهم تماشای تو كم دارد، مانند چشمهای گرسنهای كه میخزند روی لحظههای وحشی یک هوس!
من با تو همدردم. من نيز میگريزم از هرچه احساس را میآزارد و هرچه مرا و تو را از آنسوی پنجره دلگير میكند. ديوارها هم بهتر است از آدمهایی كه حتی باد برای تكيهكردن، محكمتر از آنهاست… .
زيباییات را آنسان زندگی كن كه زندگیات زيبا شود؛ خوب ماندن، هماره شگفتانگیزتر از خوب بودن است… .
جلال پراذران، اسفند۱۴۰۰
jalaprzn@gmail.com