برخی معتقدند ساخت نحوی اگرچه …، ولی … یا مترادفهای آنها (اگرچه: هرچند، هرچند که، با اينکه، با آنکه و گو اينکه؛ ولی: اما، با اينهمه، معهذا، معذلک، لکن، ليکن، وليکن) نادرست و خلاف منطق است و در یک عبارت یا باید اگرچه به کار رود یا ولی، و جمع هر دو غیرمنطقی است.
پاسخ
۱. از دیدگاه درزمانی (تاریخی)، این دو ساخت در متنهای کهن فارسی بهکار رفتهاست:
قرن ٧: اگرچه پيش خردمند خامشی ادب است / بهوقت مصلحت آن بهْ که در سخن کوشی (سعدی، گلستان).
قرن ٨: اگرچه زندهرود آب حيات است / ولی شيراز ما از اصفهان بهْ (دیوان حافظ).
۲. این ساخت امروزه، با بسامد بالا، هم در گفتار و هم در نوشتار به کار میرود و معنی آن برای فارسیزبانان شفاف است:
اخوان … گرچه از نيما تأثير گرفته است، ولی از او فراتر رفته (محمدعلی اسلامی ندوشن، روزها، ج۴، ص۲۴۷).
مادربزرگ با اينکه نمیدانست داستان چيست، خنديد (فریبا وفی، بعد از پایان، ص۵۷).
۳. بهدلیل نقشباختگی معناییِ اگرچه و مترادفهای آن، فارسیزبانان ولی و مترادفهای آن را در آغاز جملۀ دوم میافزایند تا معنی تضاد را تقویت و بر آن تأکید کنند.
نتیجه
هر دو ساخت درست است.
6 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
متن یک غلط تایپی/ویرایشی دارد:
«رفتهاست».
دستورخط فرهنگستان: رفتهاست.
سلام و درود بر شما
خداقوت
ما که بسیار بهره میبریم از مجموعهی ارزشمند شما. خدا خیرتان دهاد.
افعال مگر نباید جدا باشند؟ «رفتهاست» استثناست؟ اگر نیست موارد مشابهی دارد؟ در متن حتی «به کار» هم با نیمفاصله نوشته شده است؛ نباید «به کار رفته است» باشد؟ کمی گیج شدم.
[In reply to فاطمه کیانی]
طبق دستورخط فرهنگستان:
مصدر، فعل:
بهکاربردن، به کار میرود.
بهدستآوردن، به دست آوردی.
طبق دستورخط فرهنگستان:
رفتهاست
گفتهاست
شنیدهاست
که البته این را هیچ ویراستار و ناشری این را رعایت نمیکند و همه با فاصله مینویسند. بهنظر ما هم این نیمفاصله افراطی است.
غزلیات حافظ:
اگرچه مستی عشقم خراب کرد ولی-اساس هستی من زان خراب آبادست
گرچه شیرین دهنان پادشهانند ولی-او سلیمان زمان است که خاتم با اوست
شیوه حور و پری گرچه لطیف است ولی-خوبی آن است و لطافت که فلانی دارد
اگرچه زنده رود آب حیات است-ولی شیراز ما از اصفهان به
مثنوی معنوی – مولانا:
گرچه تفسیر زبان روشنگرست-لیک عشق بیزبان روشنترست
گرچه شویم آگهست و پر فنست-لیک گوهر را هزاران دشمنست
گرچه زیشان شیر نر را ننگ بود-لیک کرد اکرام و همراهی نمود
گرچه جسم نازکت را زور نیست-لیک بی خورشید ما را نور نیست
گرچه مصباح و زجاجه گشتهای-لیک سرخیل دلی سررشتهای
غزلیات عطار:
عجب آن است کین دریا اگرچه جمله آب آمد- ولی از شوق یک قطره زمین لب خشکتر دارد
گرچه دل خراب من از می عشق مست شد -لیک صبوح وصل را نعره به هوش میزند
بحری که اگرچه موجها زد-اما همه عمر اینچنین بود
مس اگرچه زر تواند شد ولیک-وصف خط تو چو بسیاری شود
اگرچه خامشی فرمود لیکن-دلم با خامشی ناورد تابی
گرچه دارد آفتابی در درون-لیک همچون ذره سرگردان بود
گرچه من رندم ولیکن نیستم-دزد و شب رو رهزن و درویزه گر
خسرونامه – عطار:
اگرچه طب بقانونست امّا-اشاراتست در شعر و معمّا
بخوبی گرچه بی مثل جهانست-ولی تو پادشاه او باغبانست
اگرچه گویی او حور بهشتست-ولی درجنب خوبی تو زشتست
اگرچه پوست از آهو رسیدش- ولی شیرافگنی نیکو رسیدش
در آخر گرچه بد کردار بودم-ولی با تو در اوّل یار بودم
اگرچه جرم عاصی صد جهانست- ولی یک ذرّه فضلت بیش از آنست
منطق الطیر – عطار:
گرچه من جبریل مرغانم ولیک-رفت بر من از قضا کاری نه نیک
گرچه موسی خواست این حاجت مدام-لیک عیسی یافت این عالی مقام
گرچه همچون گوی بی پا و سرم-لیک من از گوی محنت کش ترم
عطار – هیلاج نامه:
اگرچه سالکست و دروصالست-ولی از دیدن خود در وبالست
ره شرعم اگرچه کرده ایشان -ولکین ماندهام در نزد ایشان
جمالت گرچه ظاهر می نبینم-ولیکن کل نما عین الیقینم
دستتان طلا. نمونههایی که آوردید، دقیق و پاکیزه است.