با یکی از دوستانم قدم میزدم.
میدانست که در قبال بهکاربردن واژههای بیگانه بهجای واژههای مأنوس فارسی، حساسیت بهخرج میدهم؛ برای همین، هر واژهٔ بیگانهای که بهکار میبرد، فوراً معادل فارسیاش را جانشینش میکرد و هرچه پیش میرفت، واژههایش فارسیتر میشد.
همینطور داشت حرف میزد تا رسید به این جمله:
«بله، فعلاً که نمیشود وضع را تغییر داد. آدم فقط میتواند خودش را با این وضع روزآمد کند.»
این واژهٔ روزآمد را خودم طی فرایندی، در زبانش نشانده بودم؛ ولی ظاهراً هنوز خوب در ذهنش جاگیر نشده بود.
هرچه فکر کردم، ربط واژهٔ روزآمد را با آن جمله متوجه نشدم. بهنظرم بیربط میآمد.
ناگهان، اِشکال را حدس زدم. به او گفتم: «روزآمد نه، سازگار.»
گفت: «بله، بله، منظورم همین بود: سازگار. آدم فقط میتواند خودش را با این وضع سازگار کند.»
تا اینجا حدسم درست مینمود.
گفتم: «میدانی چرا این دو واژه را جابهجا بهکار بردی؟»
گفت: «نه.»
گفتم: «حدس میزنم که انگلیسی فکر کردهای؛ ولی فارسی حرف زدهای.»
با تعجب پرسید: «چطور؟»
گفتم: «در ذهنت اول واژهٔ اَدپته را آوردهای و بعد بهسبب تشابه آوایی، آن را با آپدِیت اشتباه گرفتهای. وقتی در ذهنت آن را به فارسی برگرداندهای، شده است روزآمد؛ یعنی همان معادل آپدِیت.»
گفت: «بله، همینطور است. چه جالب! خودم این را متوجه نشدم.»
بله، همانطور که برای انگلیسی حرفزدن باید انگلیسی فکر کنیم، برای فارسی حرفزدن هم باید فارسی فکر کنیم؛ وگرنه از این دست خطاها را مرتکب میشویم.
نویسنده: معین پایدار، مدیر اجرایی انجمن فرهنگیآموزشی ویرایش و درستنویسی
آمادهساز: سیدحمید حیدریثانی.i