برخی معتقدند تمسخر در لغت عرب نیامده و از ساختههای فارسیزبانان در دوران متأخر است.
پاسخ
۱. واژۀ تمسخر دستکم از سدۀ ششم، با بسامد بالا در متنهای معتبر فارسی به کار رفته است:
قرن ۶: با رای تو خنده میزند صبح؟ / اين است نهايت تمسخر (ديوان جمالالدين اصفهانی، ص ۱۷٣).قرن ۷: ملک فخرالدين در غضب شد. هر دو را جفا گفت که شما تمسخر میکنيد. لفظش اين بود که شما روسپیبچگان بر من میخنديد (منهاج سراج، طبقات ناصری، ج۱، ص٣۸۶).قرن ۸: پيش از آنکه به بغداد آيم، شعر تو میديدم مشتمل بر هزل و فحش و دشنام و تمسخر و استهزا (هندوشاه نخجوانی، تجاربالسّلف، ص٢٣٢).قرن ٩: از آن جماعت يکی بود که طريق تمسخر و استهزا را شعار خود ساخته بود (تاريخ طبرستان مرعشی، ص۸٣).قرن ۱۰: در مجلس او سخنان هزلآميز بسيار میگذشت و هرکس در تمسخر بيشتر مبالغه مینمود (خواندمیر، حبيبالسير، ج٢، ص٢۶٩).
قرن ۱۱: بر سخن خويش تفاخر چراست / بر من دلخسته تمسخر چراست (بداؤنی، منتخبالتواريخ، ج٣، ص٢۴٢).
قرن ۱٢: شخصی مضحکه که مردم را با او تمسخر میکردند به خليفه گفت… (نورالدین جزایری، زهرالربيع، ج۱، ص۱۰۱).قرن ۱٣: هرآنکه را که به ويرانه بينی ای فرزند/ مگو ز روی تمسخر که هست ديوانه (ديوان قاآنی، ص٩۷۶).قرن ۱۴: از استهزا و تمسخرِ آنان که هنگام ساختنوپرداختن اين امتعه بر عقل و شعور ما میخندند، چيزی نمیگويم (مراغهای، سياحتنامۀ ابراهيمبيک، ص۱۴۰).
٢. تمسخر در فارسی معاصر رواج تام دارد:
همين که احمدگل را با تفنگ و قطار فشنگ در برابر خود ايستاده ديد، کنجکاوی آميخته به تمسخرش يکباره به ملاحظه مبدل گشت (بهآذین، دختر رعيت، ص۱۰٣).دنکيشوت لبخندی زد و بهلحن تمسخر گفت: «اين شيرهای کوچک را برای من میفرستيد؟» (قاضی، دنکيشوت، ج٢، ص۷۴۴).پيرمردانی که زن جوان میگيرند، اغلب مورد تمسخر سعدی قرار گرفتهاند (یوسفی، ديداری با اهل قلم، ص٢۸٣).
٣. تمسخر در عربی نیز در معنیِ «فریبکاری، عوامفریبی» به کار رفته است و باید با آن مانند دیگر واژههای عربی موجود در فارسی برخورد کرد (Dozy 1881, vol. 2, p. 590: “mascarade”).
نتیجه
واژۀ تمسخر هم در متنهای کهن فارسی به کار رفته، هم در زبان عربی به کار میرود و هم امروزه در گفتار و نوشتار فارسی رواج دارد؛ در نتیجه، درست است.
2 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
با سلام
در بخش 3
با سپاس گفتهاید: ” تمسخر در عربی نیز در معنیِ «فریبکاری، عوامفریبی» به کار رفته است و باید با آن مانند دیگر واژههای عربی موجود در فارسی برخورد کرد”. برخورد کردن دو معنی به ذهن متبادر میکند. نخست مواجه شدن و رویارو شدن. و دومی به معنی منفی و مفهوم ترد کردن و رد کردن. لطفا بفرمایید کدام یک مطلوب نظرتان بوده است.
سلام، «برخورد کردن» در فرهنگ بزرگ سخن شش معنی و در فرهنگ فشردهٔ سخن هشت معنی دارد (برخلاف تصور عموم، فرهنگ فشردهٔ سخن کاملتر و علمیتر و دقیقتر از فرهنگ بزرگ سخن است). یکی از معنیهای «برخورد کردن» در فرهنگ فشردهٔ سخن این است: «رفتار کردن با دیگران یا واکنش نشان دادن نسبت به مسئله یا موضوعی». من نیز «برخورد کردن» را در همین معنی بهکار بردهام. از بافت نیز فقط همین معنی برداشت میشود و جمله ابهامی ندارد.