«جایگزین» یعنی «کسی یا چیزی که جایی را میگزیند» و توسعاً یعنی «کسی یا چیزی که در جایی مینشیند». بااینحال، در یکیدو دهۀ اخیر، این واژه را برخلاف معنایی که از آن برمیآید، در معنی مفعولی هم به کار بردهاند.
واژههایی که با بن مضارع ساخته میشود، عموماً معنی فاعلی دارد و نه مفعولی؛ مثلاً «خوره» یعنی «چیزی که میخورد» و «جویا» یعنی «کسی که میجوید» و «حلواپز» یعنی «کسی که حلوا میپزد» و «طلاساز» یعنی «کسی که طلا میسازد». البته واژههایی هم که خلاف این قاعده ساخته شده باشد و در آنها بن مضارع معنی مفعولی یا معنی غیرفاعلیِ دیگری بدهد، در فارسی هست (مانند «دستساز» و «آبپز» و «پیادهرو»)؛ اما تعداد این دسته بهنسبت دستۀ نخست، کم است و ازاینرو، صاحبنظران این کاربرد را خلاف قاعده شمردهاند.
کلمۀ «جایگزین» ساختهشده از «جای» بهاضافۀ بن مضارع «گزین» است از مصدر «گزیدن». بنابراین، طبق قاعده، این واژه دربردارندۀ معنی فاعلی است. بهعبارت دیگر، «جایگزین» یعنی «کسی یا چیزی که جایی را میگزیند» و توسعاً یعنی «کسی یا چیزی که در جایی مینشیند». بااینحال، در یکیدو دهۀ اخیر، این واژه را برخلاف معنایی که از آن برمیآید، در معنی مفعولی هم به کار بردهاند؛ مثلاً:
ـ آیا میتوان غذا را «جایگزین» دارو کرد؟
ـ این مواد طبیعی را «جایگزین» قرصهای سرماخوردگی کنید.
ـ سوئد بیتکوین را «جایگزین» پول رسمی خود کرد.
گاهی هم معنی فاعلی با حالوهوای جمله مناسبت دارد؛ اما نه دقیقاً همان معنایی که از واژه برمیآید. برای مثال، از جملۀ «جایگزین برانکو در پرسپولیس مشخص شد» میتوان چنین برداشت کرد که فردی که بهجای برانکو مینشیند، خودْ جایش را انتخاب میکند و با اختیار خودش در این جایگاه مینشیند؛ ولی درواقع، چنین نیست و کسان دیگری او را در این جایگاه مینشانند. پس در اصل، معنی همان معنیِ مفعولی است.
به نظر میرسد این کاربرد «جایگزین» در یکیدو دهۀ اخیر فراوانی گرفته است و پیش از آن، در نوشتههای فارسیزبانان، بهویژه استادان خوشقلم، نبوده است. در نوشتههای ایشان، بهجای این کلمه غالباً واژۀ «جانشین» آمده است:
ـ خط عربی که «جانشین» خط پهلوی شد، بهتدریج آن کتب قدیم متروک گردید. (مجتبی مینوی، مینوی بر گسترۀ ادبیات فارسی، بهکوشش ماهمنیر مینوی، چ۱، تهران: توس، ۱۳۸۱، ص۵۰۷)
ـ نظر دیگر این است که در آینده، فرهنگ غرب میدان خالی کند و فرهنگ شرق، بهعنوان فرهنگ مسلط بر جهان، «جانشین» آن شود. (محمدعلی اسلامیندوشن، «بودن یا نبودن فرهنگ؟»، یغما، ش۲۳۶، مرداد ۱۳۴۹، ص۲۶۲)
ـ مشروطیت بهظاهر برای این به وجود آمد که حکومت قانون را «جانشین» بینظمی و بیقانونی، و تعقل و تفکر دستهجمعی را «جانشین» سلیقههای خصوصی و شخصی کند. (محمود عنایت، نگین، ش۱۵۸، ۳۱تیر۱۳۵۷، ص۴)
ـ میان واژهها نیز، مانند مفاهیم، نوعی کشمکش هست که در آن واژۀ روشنتر و موجزتر و رساتر «جانشینِ» واژههای دیگر میشود. (ابراهیم مدکور، «نهضت ترجمه در جهان اسلام»، ترجمۀ اسماعیل سعادت، دربارۀ ترجمه، زیر نظر نصرالله پورجوادی، چ۴، ۱۳۷۶، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ص۱۱۰)
ـ درهرحال، بهترین کتابِ نوعِ خود است و تا کتاب دیگری «جانشین» آن نشود، اقلاً چند سال بدون رقیب در بازار خواهد ماند. (کریم امامی، در گیرودار کتاب و نشر، گردآوردۀ عبدالحسین آذرنگ و ایرانناز کاشیان، چ۱، تهران: نیلوفر، ۱۳۸۵، ص۲۵۶)
ـ این امکان وجود دارد که زبان ملت غالب بهتدریج زبان ملت مغلوب را حذف کند و خود «جانشین» آن گردد. (یحیی مدرسی، درآمدی بر جامعهشناسی زبان، چ۵، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۹۶، ص۲۹)
ـ میتوان خط فارسی را بهشیوهٔ مطالعهشدهای تدریجاً در کلاس عرضه کرد و رفتهرفته از کاربرد خط آوانگار کاست و خط معمولی را «جانشین» آن کرد. (محمدرضا باطنی، مسائل زبانشناسی نوین، چ۳، تهران: آگاه، ۱۳۷۰، ص۹۰)
ـ جمهوری تاجیکستان […] نخست زبان تاجیکی (فارسی) را بهجای زبان روسی، زبان رسمی آن کشور اعلام کرد و بهموازات آن، خط فارسی را «جانشین» خط سریلیک ساخت. (جلال متینی، «گناه نابخشودنی جمهوری اسلامی ایران در حق زبان فارسی در تاجیکستان»، ایرانشناسی، س۱۴، ش۲، تابستان ۱۳۸۱، ص۲۳۶)
ـ آن زمان گفتوگوهای فرهنگی مربوط به مباحث کتاب میان ما «جانشین» بازیگوشیها و چرتوپرتگوییهایی شد که لازمۀ ایام کودکی و جوانی است. (ایرج افشار، «ایرانشناسی: تازهها و پارههای ایرانشناسی» بخارا، ش۷۲و۷۳، مهر و دی ۱۳۸۸، ص۸۵)
ـ قرنها پیش در ایران، سرداری دلاور بهنام ابومسلم به ظلم بنیامیه پایان داد؛ ولی از بدِ روزگار، بیدادی بدتر را «جانشین» آن کرد. (مصطفی رحیمی، «نگاهی کوتاه به اوضاع اقتصادی و اجتماعی ویتنام: شکست یک حماسه»، اطلاعات سیاسیاقتصادی، ش۸۳و۸۴، مرداد و شهریور ۱۳۷۳، ص۳۷)
در نثر بعضی از استادان، کلمۀ «جایگزین» بهمعنیِ درست و فاعلیاش (یعنی «جاگیر» و «جانشین») نیز نمونههایی دارد:
ـ اصطلاحات جدید و یا کلمات قدیمی که بهمعنی تازهای به کار میروند، مدتها زمان میخواهد تا در ذهن افراد جامعه «جایگزین» شود و در نسج زبان بنشیند. (کامران فانی، «بیتالحکمه و دارالترجمه»، دربارۀ ترجمه، زیر نظر نصرالله پورجوادی، چ۴، ۱۳۷۶، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ص۱۳۰)
ـ باید آنقدر نحوهٔ استفاده از آن تمرین شود که بهصورت یک قاعدهٔ خلاق و بارور «جایگزین» ذهن شود. [یعنی در ذهن جا بگزیند و قرار گیرد] (محمدرضا باطنی، مسائل زبانشناسی نوین، چ۳، تهران: آگاه، ۱۳۷۰، ص۹۲)
احتمالاً از همین رو بوده است که علی صلحجو نیز در صفحۀ ۶۹ ویراست دوم نکتههای ویرایش، بهشکل سربستهای به این نکته اشاره کرده است. وی البته بیش از همه بر ساختار گرتهبردارانۀ نابجایی انگشت گذاشته است که از زبان انگلیسی به فارسی امروز سرایت کرده است؛ یعنی «چیزی را با چیزی جایگزینکردن». بهتعبیر دیگر، به کاربرد «با» در این ساختار خرده گرفته و برایناساس، توصیه کرده است بهجای جملۀ ۱ از جملۀ ۲ استفاده کنیم:
۱. انقلاب ایران تعاونیها را با فروشگاههای زنجیرهای جایگزین کرد.
۲. انقلاب ایران تعاونیها را جایگزین فروشگاههای زنجیرهای کرد.
او سپس در ادامه، بیاینکه صراحتاً به نکتۀ بالا درباب «جایگزین» اشاره کند، ضمن دو مثال، نشان میدهد که در چنین مواقعی بهتر است بهجای «جایگزین» از «جانشین» استفاده کنیم یا اینکه ساختار جمله را به این ترتیب عوض کنیم: «پس از انقلاب، تعاونیها جای فروشگاههای زنجیرهای را گرفت.»
با این توضیحات، بهتر است در کاربرد «جایگزین» کمی بیشتر دقت به خرج دهیم. به این منظور، بسته به اینکه این کلمه در چه جمله و بافتی به کار میرود، میتوانیم از «جانشین» و «بدیل» و واژههای متناسب دیگر استفاده کنیم یا اینکه ساختار جمله را تغییر دهیم و مثلاً بهجای «چیزی را جایگزینِ چیزی کردن» بنویسیم: «چیزی را بهجای چیزی نشاندن».