virastaran.net/a/11539

صادق هدایت؛ مردی که همه او را می‌شناسند | قسمت دوم

آموزش, شناخت بزرگان, شناخت‌نامه, متن‌خوانی, متن‌های معیار

صادق هدایت-آهو-ویراسـتاران

خب، برای اینکه ببینیم صادق هدایت، که بود و ارزش کار او چیست، باید در اولین مرحله به این نکته توجه کنیم که صادق هدایت از لحاظ ظاهر و قیافهٔ ظاهری چه‌جور آدمی بود؟ در چه طبقه‌ای قرار داشت؟ و آشنایی با خصوصیات جسمانی او تا چه اندازه به شناخت روحی او کمک می‌کند؟ و بالاخره چگونه من با صادق هدایت آشنا شدم و این آشنایی چه دامنه‌ای پیدا کرد؟ به کجاها کشیده شد و چه ثمراتی داشت؟

پس از دانستن این مقدمات، تازه می‌رسیم به این نکته که مشخصات روحی صادق هدایت چه بود؟ این مشخصات روحی از لحاظ اجتماعی در چه شرایطی به‌وجود آمده بود؟ وقایع مثبت و منفی جامعهٔ آن‌زمانی در روح هدایت چه اثراتی به‌جا گذاشته بود و انعکاس این تأثیرات در اندیشه‌های هدایت چه بود؟

بعد از فراغت از این بحث، تازه وقت آن است که بپردازیم به دقایق کارهایی که صادق هدایت در زمینهٔ ادبیات معاصر کرده است. عیبش را بگوییم و هنرش را بستاییم. نه به‌طور تمام‌وکمال و یقین و مطلق او را بپسندیم و قبول کنیم و نه به‌صورت چشم‌بسته و آمیخته با تعصب و غرض، دست رد به سینه‌اش بگذاریم و دشنامش بدهیم.

پیش از آنکه جامعه‌شناسی امروزی در مملکت ما باب شود و آنچه را که امروز به‌طور علمی دربارهٔ طبقات اجتماعی مردم می‌دانیم، به‌دست بیاوریم، در گذشته ما در جهت مردم‌شناسی، اصطلاحات جالبی داشتیم؛ به‌خصوص که این اصطلاحات در عصر قاجاریه به‌دلیل به‌وجودآمدن طبقات و ادامهٔ یک رژیم دویست‌سالهٔ طبقاتی که افراد جامعه را کاملاً از یکدیگر مجزا می‌کرد و با فاصله نگه می‌داشت، به‌اندازه‌ای «جا» افتاد و «شکل» گرفت که اصطلاح مربوط به هر طبقه معرف کافی و کاملی بود برای خلقیات و ظواهر افراد آن طبقه. به‌ این ‌ترتیب، در عصر قاجار هر طبقه‌ای با اصطلاحی از طبقات دیگر ممتاز می‌شد. مثلاً وقتی به یک نفر می‌گفتند «حاجی‌بازاری»، بلافاصله آدمی کوتاه‌قد با صورتی فربه و سرخ و شکم برآمده و عمامهٔ شیر و شکری و قبای بلند و شالی به‌روی این قبا به‌نظر می‌آمد. کلمهٔ «حاجی‌بازاری» مترادف با چنین قیافه‌ای بود. همچنین کلمهٔ «لوطی» یا «قبا سه‌چاکی» بلافاصله مردی درشت‌اندام، بلندقامت، ستبرسینه، سبیل برتافته، قمه به کمر، دستمال‌یزدی به دست، قبای سه‌چاک در بر و کلاه تخم‌مرغی به سر را مجسم می‌نمود.


قسمت‌های پیشین و پسین این نوشته را بخوانید:

صادق هدایت؛ مردی که همه او را می‌شناسند | قسمت اول

صادق هدایت؛ مردی که همه او را می‌شناسند | قسمت سوم


گزیده‌ای از: پرویز ناتل خانلری، «خاطرات ادبی»، هفتاد سخن، ج۳، تهران: توس، ۱۳۶۹، ص۳۴۰ تا ۳۴۱.

توضیح گزیننده:

این نوشته، صفحهٔ آغازین خاطرات پرویز ناتل خانلری است دربارهٔ صادق هدایت. به همهٔ دوستان و همکاران ارجمند پیشنهاد می‌کنم که این یادداشت و ادامهٔ آن را با حوصله و دقت، تا پایان بخوانند؛ چراکه افزون بر نثر نویسنده که به معیاربودن شهره است، محتوای این نوشته نیز هر خواننده‌ای را در زمینهٔ شناخت صادق هدایت یاری خواهد کرد.

مقالات پیشنهاد شده

1 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید

  • سیدامیر سبحانی
    11فروردین 1400، 20:34

    سپاسگزارم از شما که بخشی از کتاب ارزشمند «هفتاد سخن» را برگزیدید.
    هفتاد سخن را تهیه کرده‌ام؛ اما متأسفانه جلد اول را نیافتم. تنها، سه جلد را دارم. دست‌تان طلا!
    ۱۱فروردین۱۴۰۰

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پُر کردن این بخش الزامی هست
پُر کردن این بخش الزامی هست
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست
کپی شد