«تسویه» ازنظر واژگانی بهمعنی «مساویکردن و برابرکردن» است و «تصفیه» بهمعنی «صافکردن و پاککردن». بعضی صاحبنظران با استناد به تفاوت کاربرد این دو واژه در عربی، «تصفیهحساب» را غلط شمرده و «تسویهحساب» را صحیح دانستهاند. بهگفتۀ ایشان، این اشتباه از آنجا ناشی شده که روشنکردن حساب و بهپایانرساندن آن را در فارسی به «پاککردن حساب» و «صافکردن حساب» تعبیر میکنند (کار، ۱۳۳۴: ۱۲۴تا۱۲۵؛ نفیسی، ۱۳۴۴: ۶۴). برخلاف این دیدگاه، نجفی «تصفیهحساب» را درست میداند و معتقد است این عبارت هنگامی به کار میرود که حساب پرداخته و پاک شده باشد و دیگر کسی طلبکار نباشد؛ اما «تسویهحساب» باتوجهبه معنی لغوی «تسویه»، بهمعنای «ایجاد تعادل و موازنه در حساب» است (نجفی، ۱۳۷۱: ۱۰۷).
فرهنگ درستنویسی سخن ضمن تکرار تمایز معنایی یادشده در بالا، دراینباره چنین میگوید:
هرگاه مراد پرداختن و پاککردن حساب باشد، بهنحوی که دیگر کسی طلبکار و بدهکار نباشد، اصطلاح «تصفیهحساب» را به کار میبریم و هرگاه مراد ایجاد تعادل و موازنه در حساب و برابرکردن بستانکاری و بدهکاری باشد، از ترکیب «تسویهحساب» استفاده میکنیم (عالیعباسآباد، ۱۳۸۵: ۸۵).
شکراللهی در یادداشتی معنای لغوی «تسویه» و «تصفیه» را از هم تفکیک میکند و نشان میدهد که «تصفیه» بهمعنای «پاککردن و پالایش و زدودن عناصر بیگانه» و «تسویه» معادل «مساویکردن و هموارکردن و همسطحکردن» است. ازهمینرو، مثلاً «خون» را «تصفیه» میکنند و نه «تسویه»، و در امور حسابداری وقتی میزان بستانکاری را با بدهکاری برابر میکنند، از «تسویه» استفاده مینمایند. بهگفتۀ او، در امور مالی، هر دو صورت «تصفیهحساب» و «تسویهحساب» کاربرد دارد. رابطۀ مالی میان دو شرکت یا فرد در طول دورهای زمانی، رابطهای است متغیر با دو ردیفِ بستانکاری و بدهکاری. «تسویهحساب» را وقتی به کار میبرند که بین این دو ردیف موازنه برقرار کنند بیآنکه حساب یا رابطۀ مالی بسته شود یا پایان پذیرد. با این توضیحات، اگر سال مالی یا مدت قرارداد به پایان رسیده باشد یا معاملهای، هرچند کوچک، به آخر رسیده باشد، با پرداخت مبلغ بدهکاری یا دریافت مبلغ بستانکاری، حساب مالی را «صاف» میکنند و به آن میگویند «تصفیهحساب» (نک: شکراللهی، ۱۳۹۶: ۶۸تا۶۹).
عبارت «تصفیهحساب/ تسویهحساب» کابردی مجازی نیز دارد که برابر است با «انتقامجویی و کینهکشی». در میان منابع پیشگفته، نجفی (۱۳۷۱: ۱۰۷) صورت املایی «تصفیهحساب» را برای این معنا صحیح میداند و عالیعباسآباد (۱۳۸۵: ۸۶) و شکراللهی (۱۳۹۶: ۶۸تا۷۰) «تسویهحساب» را. دو منبع دیگر (کار، ۱۳۳۴: ۱۲۴تا۱۲۵؛ نفیسی، ۱۳۴۴: ۶۴) نیز هرچند صریحاً به این نکته اشاره نکردهاند، با تجویز کلیشان درخصوص اینکه «تصفیهحساب» یکسره غلط است، تلویحاً بهکاربردن آن را در معنای اخیر نیز ناروا قلمداد کردهاند. نجفی که «تصفیهحساب» را بهمعنی «انتقامجویی» درست میداند، بر ارتباط معنایی این واژه با «پاککردن» و «صافکردن» تأکید کرده است. بقیۀ صاحبنظران که دیدگاهی خلاف این دارند، «تسویهحساب» را در این معنا با «یکسانکردن و برابرکردن» مرتبط میدانند. از میان منابع، شکراللهی بهشکلی مستدل، دلیل خود را برای ترجیح «تسویهحساب» بر «تصفیهحساب» در این کاربرد، اینگونه مطرح میکند:
آنچه در انتقامکشی رخ میدهد، آیا بیشتر ایجاد موازنه در بستانکاری و بدهکاری مجازی است یا ازمیانبرداشتن هرگونه حساب دشمنانه و خالصکردن رابطۀ کینهجویانه؟ تجربههای تاریخی و اجتماعی نشان میدهند که در جنگها و جدلها و دعواهای شخصی و قومی و گروهی و سیاسی، وقتی کار به انتقامجویی میکشد، اصل جدل پایان نمیگیرد. فقط صلح و مصالحه است که راه انتقام را میبندد، نه اقدام متقابل. هرگونه اقدام خصمانه و کینهتوزانۀ ازسر انتقامجویی، نقطۀ عزیمتِ انتقامی دیگر در آینده است. در کینهکشی، کینهها کش میآیند؛ تمام و صاف نمیشوند. هر بار یکی از دو طرف میکوشد که با انتقامگرفتن، بهزعم خود، حسابش را با طرف صاف کند. اما آیا با «صاف»کردنِ حساب، «تصفیهحساب» هم رخ داده است؟ آیا به طرف مقابل هم احساس صافشدن دست میدهد یا احساس دردی که باید آن را تلافی کند، فارغ از اینکه بتواند یا نتواند؟ یا این «صافکردن» صرفاً برای برخورداری از احساس «برابرشدن» است؟ (شکراللهی، ۱۳۹۶: ۷۰)
به نظر میرسد تشتت دیدگاهها دراینباره زاییدۀ دو عامل است. نخستین عامل این است که عدهای از صاحبنظران «صاف» را صرفاً بهمعنی «پاک و پالوده» معتبر دانسته و از این نکته غافل بودهاند که یکی از معنیهای این واژه در فارسی «مسطح و هموار» است؛ چنانکه در این جمله: «راهها همه شوسه و صاف است» (انوری، ۱۳۸۲ب). بنابراین، چنین مینماید که «تصفیه» در فارسی، دستکم وقتی بهصورت «تصفیهحساب» به کار میرود، رسانندۀ دو معنا است:
- پاککردن، پالودن؛
- یکسانکردن، برابرکردن، همسطحکردن.
بهعبارت گویاتر، ریشۀ این تفاوت معنایی این است که «تصفیه» را برگرفته از «صاف» (= پاک) بدانیم یا «صاف» (= مسطح و هموار). توجه به دو معنای یادشدۀ اخیر موجب رفع سوءبرداشتها دراینزمینه میشود.
نکتۀ دیگر برمیگردد به واژۀ «حساب». بهطور کلی، یکی از معنیهای «حساب» در فارسی امروز عبارت است از «قرار یا توافقی میان اشخاص یا مؤسسات برای دادوستد پول یا کالا» (انوری، ۱۳۸۲الف)؛ مانند «حساب بانکی» و «حساب پسانداز». برایناساس، هر نوع «حسابداشتن با کسی» دربرگیرندۀ مبلغی بدهکاری و طلبکاری است. بهعبارت دیگر، «حساب» بر رابطهای دوسویه دلالت میکند که در آن همواره یکی بدهکار و دیگری طلبکار است. از این نگاه، هنگامی که مسئلۀ یکسانکردن بدهیها و طلبها مطرح میشود، آنچه روی میدهد، عبارت است از اینکه میزان بدهکاری و طلبکاریْ برابر یا، بهعبارتی، صفر شود. در چنین حالتی، هیچیک از دو طرف دیگر بدهکار یا طلبکار نخواهد بود. نکتۀ حائزاهمیت دراینخصوص این است که بهلحاظ معنایی، تفاوتی نمیکند که کل رابطۀ مالی با تسویهکردن تمام شود یا اینکه معاملهای کوچک به سرانجام برسد؛ زیرا در هر دو حالت، میزان بدهکاری و بستانکاری برابر و صفر شده است. با این اوصاف، به نظر میرسد برای اشاره به این مفهوم فقط معنای «برابرکردن و یکسانکردن» مناسب باشد. برپایۀ توضیحاتی که دربارۀ دو معنای «تصفیه» در بالا داده شد، و نیز برحسب معنای واژۀ «تسویه»، میتوان نتیجه گرفت که در چنین کاربردی، هم «تصفیه» درست است و هم «تسویه». اما این تجویز ایرادهایی دارد. ایراد نخست این است که این معنای «تصفیه» در فرهنگها ضبط نشده و در زبان فارسی کهن بیسابقه بوده است؛ یعنی در فارسی کهن هیچگاه «تصفیه» را بهمعنی «برابرکردن» به کار نبردهاند و اشتقاق این واژه از «صاف (= هموار)» را احتمالاً عدهای خلاف قواعد صرفی خواهند شمرد. علاوهبراین، بهکاربردن «تصفیه» در این معنا در جاهایی موجب دوپهلوشدن کلام و درنتیجه، اخلال در پیامرسانی میشود؛ چراکه معنای دیگری از این کلمه همچنان در زبان زنده و پرکاربرد است و در عبارتهایی نظیر «تصفیۀ آب» به چشم میخورد. به این سبب و نیز از آن رو که پسندیده است در زبان معیار تا میشود، واژهها چندمعنایی نشوند، درستتر آن است که برای مفهوم یادشده فقط «تسویه» صحیح دانسته شود و همواره «تسویهحساب» به کار رود، نه «تصفیهحساب».
اشتباه دیگری که در پارهای منابع پیش آمده، برخاسته از تفکیکی است که کسانی میان معنی اصلی و مجازی «تسویهحساب» قائل شدهاند. راست این است که ساخت معناییِ «بدهکاری-بستانکاریِ» یادشده که عموماً با واژۀ «حساب» همنشین میشود، بهشکلی مجازی به روابط دیگری که میان افراد برقرار میشود، سرایت داده شده و ازاینرو، «تسویهحساب» بهمعنی «انتقامجویی» رواج یافته است. بهسخن روشنتر، ژرفساختِ مفهومی این اصطلاح در این کاربرد عیناً همان است که در روابط اقتصادی مطرح است؛ به این ترتیب که یک سوی این رابطه مجازاً «بدهکار» و سوی دیگر «طلبکار» پنداشته میشود و زمانی که این بدهی و طلب پرداخت میشود، یعنی وقتی در ازایِ بدیهایی که یکی از دو طرف کرده، طرف دیگر نیز بدیهایی میکند، از آن با عنوان «تسویهحساب» یاد میشود؛ زیرا گویی طلب و بدهی را یکسان و برابر کردهاند.
با وجود تمام مطالب پیشگفته، به نظر میرسد میتوان باتوجهبه معنای واژگانی «تصفیه»، «تصفیهحساب» را نیز در جاهایی صحیح دانست؛ منتها این کاربرد بههیچوجه در مواقعی نیست که بحث حسابوکتابِ مالی و شخصی در میان است. برپایۀ معنی اصلی «تصفیه» (= پاککردن)، ضروری است «تصفیهکردن» در مواقعی به کار رود که بهنوعی موضوعِ پاکیزهکردن و زدودن پلیدی و آلودگی و ناخالصی از چیزی مطرح باشد؛ درست همانطور که وقتی صحبت از «تصفیۀ آب» میشود، چنین است. برایناساس، «تصفیهحساب» زمانی کاربرد مییابد که یا واقعاً ناپاکی و ناخالصیای در حساب وجود داشته باشد یا اینکه ازنظر گوینده اینگونه باشد. مصداق بارز این امر را در مقولۀ پرداخت «خمس» و «زکات» در دین اسلام میتوان سراغ گرفت که برمبنای آن، مالی که خمس یا زکات آن پرداخت نشده، بهنوعی ناپاک و ناخالص تلقی میشود.
کتابنامه
- انوری، حسن، ۱۳۸۲الف، فرهنگ بزرگ سخن، ج۳، چ۲، تهران: سخن.
- ـــــــــــــــــــــ، ۱۳۸۲ب، فرهنگ بزرگ سخن، ج۵، چ۲، تهران: سخن.
- شکراللهی، رضا، ۱۳۹۶، مزخرفات فارسی، چ۱، تهران: ققنوس.
- عالیعباسآباد، یوسف، ۱۳۸۵، فرهنگ درستنویسی سخن، چ۱، تهران: سخن.
- کار، فریدون، ۱۳۳۴، غلط ننویسیم: شامل بحث در لغات از جهت صحت تحریر و تلفظ، چ۲، تهران: مؤسسۀ مطبوعاتی شرق.
- نجفی، ابوالحسن، ۱۳۷۱، غلط ننویسیم: فرهنگ دشواریهای زبان فارسی، و۲، چ۱، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
- نفیسی، سعید، ۱۳۴۴، در مکتب استاد، چ۲، تهران: مؤسسۀ مطبوعاتی عطایی.
رسمالخط این نوشتار بنا به درخواست نویسنده تغییری نکرده است.