virastaran.net/ma/13255

فارسی در پهنۀ وب؛ آسیب‌ها و توان‌ها | سخنرانی محمدمهدی باقری در اجلاس «توسعه‌دهندگان وب فارسی»

«ویراستاران» در رسانه‌ها, آموزش, تولید محتوا, زبان در خطر است؟, کارنامهٔ پروپیمان «ویراستاران»

نخستین اجلاسِ بزرگ «توسعه‌دهندگان وب فارسی» در ۲۲آذر۱۳۹۵ در مرکز همایش‌های وزارت ارتباطات و فناوری برگزار شد. محمدمهدی باقری، از «ویراستاران»، یکی از سخنرانان بود و بیست دقیقه با موضوع «فارسی در پهنهٔ وب؛ آسیب‌ها و توان‌ها» نکته‌هایی بیان کرد که از نظر شرکت‌کنندگان، جذاب و کاربردی بود. از حمیدرضا همتی، رئیس کانون توسعه‌دهندگان فضای مجازی، سپاسگزاریم که با دید باز و روی خوش، جایی برای «زبان فارسی» در این اجلاس باز کرد.

اجلاس توسعه دهندگان وب فارسی-محمدمهدی باقری-pwconf-ویراستاران

سخنرانی محمدمهدی باقری را اکنون ببینید و پرده‌نگار (پاورپوینت) را در ادامهٔ همین صفحه. متن سخنرانی نیز در پایین صفحه آمده است.

 

پرده‌نگار (پاورپوینت) سخنرانی محمدمهدی باقری در اجلاس «توسعه‌دهندگان وب فارسی» با موضوع «فارسی در پهنۀ وب؛ آسیب‌ها و توان‌ها»

متن سخنرانی محمدمهدی باقری در اجلاس «توسعه‌دهندگان وب فارسی» با موضوع «فارسی در پهنۀ وب؛ آسیب‌ها و توان‌ها»

بسم الله الرحمن الرحیم.

من زبان فارسی را پاسداری می‌کنم / چون که دارم روز و شب ویراستاری می‌کنم

می‌کنم اقدام لازم را علیه بر علیه / هرکجا گنجشک می‌بینم، قناری می‌کنم!

سلام. محمدمهدی باقری هستم از مؤسسهٔ «ویراستاران». مؤسسهٔ «ویراستاران» فعال‌ترین نهاد ویرایش و درست‌نویسی در ایران است و دغدغه‌اش سالم‌بودن، شفاف‌بودن، روان‌بودن متن‌های فارسی است.

در دقایقی که در خدمتتان هستم، می‌خواهم دربارهٔ موضوعی صحبت بکنم. اول ‌موضوعم این بود که به شما بگویم هوا خیلی مهم است! بعد دیدم این جمله خیلی بدیهی است، همه‌تان می‌دانید که هوا مهم است. کمی عوضش کردم، کردم «زبان فارسی مهم است.» به همان بداهت است؛ ولی برای همهٔ ما نه. همهٔ ما به سئو، به طراحی، به بازاریابی تارنمای خودمان یا همان سایت خودمان فکر می‌کنیم، به اینکه چه ابزاری را کجا بچینیم، کجا تبلیغ بکنیم و شب و روز روی این قصه وقت می‌گذاریم، انرژی می‌گذاریم؛ اما روی متن فضای مجازی خودمان فکری نمی‌کنیم، برنامه‌ای برایش نمی‌ریزیم، نمی‌دانیم مهم است!

فکر می‌کنید اهمیت متن، در مقابل همهٔ آن‌ها، می‌توانیم بگوییم ۵۰ به ۵۰ است؟ این‌هایی که می‌گویند هست، دستشان را بالا بگیرند. چه‌کسانی می‌گویند متن کمتر است، حالا یا ۲۰درصد، آن‌ها همه ۸۰درصد، یا ۴۰رصد است و باقی ۶۰درصد؟ چه‌کسانی می‌گویند متن اهمیتش کمتر است؟

خب، پس بقیه نظرشان احتمالاً این است که متن اهمیتش از همهٔ آن‌ها بیشتر است. ولی خب، خیلی به این قصه توجه نمی‌شود. من می‌خواهم الان در این صحبت دربارهٔ این آسیب‌ها و توان‌های زبان فارسی صحبت بکنم و اول هم سعی می‌کنم از نیمهٔ مثبت قصه شروع کنم.

سهم زبان فارسی در دنیای گستردهٔ وب چقدر است؟ این آمار مال ۲:۳۰ نصف‌شب همین دیشب است، از سایت معتبر w3techs.com از ۱دسامبر۲۰۱۵ تا ۱دسامبر۲۰۱۶. در این بازهٔ زمانی، زبان انگلیسی ۵۴درصد از پهنهٔ وب را به خود اختصاص داده به‌تنهایی. رتبهٔ دوم مال زبان روسی است با چند درصد؟ فقط ۶درصد! ببینید: ژاپنی، آلمانی می‌آیند پایین. زبان فارسی چندم است؟ دوازدهم.

خیلی جالب است. از بین ۱۰میلیون سایت اول دنیا این را انتخاب کرده‌اند. تازه وبلاگ‌ها را انتخاب نکردند. و این خیلی ارزش دارد؛ یعنی جایگاه جایگاه خوبی است. ضمن اینکه از ۱٫۱ رسیده‌ایم به چند؟ چینی را ببینید، از ۲٫۲ رسیده به ۲، یعنی ما سیر صعودی داشته‌ایم و آن سیر نزولی. ببینید چه بازاری ما پیش‌ رو داریم، ببینید چه توانی بین جوان‌ها و کسب‌وکار ایرانی هست.

این آمار آمار روزانه است. خیلی جالب است که توانسته‌اند این را دربیاورند. زبان فارسی سومین زبان پیشرو در رشد در تولید محتوا در پهنهٔ وب است از بین ۱۰میلیون سایت انتخاب‌شده.

و شما می‌بینید رتبهٔ ایران در ثبت دامنه‌های اینترنتی، ۱۸ است و در تولید علم جهان، ۱۷ است. البته این آمار کمّی است؛ یعنی همان تعداد مقالات ISI که تولید و چاپ می‌کنند. سهم فارسی از تارنماهای جهان ۰٫۸درصد است. خیلی خوب است یا نه؟ و سهم فارسی از تولیدات علمی جهان ۰٫۰۶درصد.

وزیر سابق ارشاد مرداد امسال از تلاش برای ایجاد ۲هزار شغل در تولید محتوای فرهنگی صحبت کرده‌اند. احتمالاً فهمیده‌اید یک خیزشی سال ۹۵ اتفاق افتاده: اینکه تولید محتوا در فضای وب خیلی مهم است. خبر خیلی خوبی است.

زبانتان را خوب بکنید،‌ زبان فارسی‌تان را. تا می‌گویند زبان، همه یاد…! هرچه کتابخانه می‌رویم، ملت نشسته‌اند و دارند آیلتس و تافل می‌خوانند یا کنکور!

در تولید محتوا می‌توانید به سایت‌ها پیشنهاد بدهید. من در این زمینه می‌توانم به شما کمک بدهم، مقاله‌های سیصد کلمه، پانصد کلمه برایتان تولید بکنم. می‌توانید وارد این قصه بشوید و پیش بروید.

چه سایتی است که آمارش را در این صفحه می‌بینید؟ این مال چه سایتی است؟ مال ویکی‌پدیا. در صفحهٔ فارسی ویکی‌پدیا با خط خوش نستعلیق نوشته‌اند: «به ویکی‌پدیا خوش آمدید». زبان فارسی در ۶مرداد۱۳۹۵ تعداد مقاله‌هایش از ۵۰۰هزار مقاله گذشت. کار چند تا ویکی‌نویس است. البته همین چند تا زیادند؛ اما واقعاً کارشان ارزشمند است. و زبان فارسی را همین چند نفر، از بین ۲۷۰ زبان ویکی‌پدیا کرده‌اند زبان چندم؟ زبان هجدهم! بین ۲۱ کشور عربی، حدود ۳۰۰میلیون جمعیت،‌ شما حسابش را بکنید، زبان فارسی رتبهٔ یک زبان‌های خاورمیانه را دارد. این‌ها همه امکان‌هاست. در ۲۴ ساعت گذشته، ویکی‌پدیای فارسی سومین رتبه را دارد در تولید مقالات افزوده شده به ویکی‌پدیا.

یک خبر خوب هم به شما بدهم: ویکی‌پدیای فارسی مقالاتش خیلی سالم است از نظر نگارشی و ویرایشی. رویش خیلی کار می‌کنند و ارزشمند است. حتی روی نویسه‌های ریز. نویسه یعنی کاراکتر. اینکه ـهٔ در خانهٔ من… اول به من بگویید ـۀ درست است یا ـه‌ی؟ خانه‌ی من یا خانهٔ من؟ ـهٔ درست است. ـه‌ی را آموزش‌وپرورش باب کرد و ۲ سال پیش رسماً پذیرفت که جمعش کند. الان هم در مدرسه‌ها آن قصه در اول و دوم دبستان مانده و از آن به بالاتر جمع شده.

دوستان ـهٔ همزه نیست، ۶ نیست، ی کوچک است. خوش‌نویسان ایران، چهارصدپانصد سال پیش تصمیم گرفتند این برود بالا قشنگ‌تر است. این همان است که به آن می‌گویند «یای میانجی»، همانی است که وقتی می‌خواهند به عمو کسره بزنند… بخواهید به عمو کسره بزنید چه می‌گذارید؟ عموءِ من که نمی‌گویید! می‌گویید عموی من. به آ کسره بزنید، «آسمان‌های آبی». در خانهٔ من، آن ی کسره است. این کسره را خوش‌نویسان ایران دیده‌اند زیباتر است که برود بالا و کوچک بشود. متأسفانه در طراحی فونت فارسی این را همزه طراحی کرده‌اند! که الان قلم‌های اصلاح‌شدۀ قلم برتر و IR این‌ها را به‌صورت سریا، یِ کوچکی که تهش دم دارد، طراحی کرده‌اند و این قصه را در آن حل کرده‌اند.

چه‌کسانی تا حالا فیس‌بوکشان را فارسی کرده‌اند؟ چه‌جوری بوده زبانش؟ قوی نبود؟ این را تجربه بکنید. زبان فیس‌بوک را می‌توانید از آن پایین تعیین کنید. زبان فیس‌بوک بسیار عالی، ناب و فارسی سِره است؛ یعنی فارسی خالص. برای همین است که این دوستمان گفتند انگلیسی‌اش را بهتر می‌فهمیم. ولی در این دوسه سالی که زبان فارسی فیس‌بوک آمده، تعدیل کرده قصه را؛ یعنی اول برای خروج می‌گفت «برون‌رفت»، الان باز همان خروج را برگردانده. می‌دانید که زبان عربی آن‌قدری که وارد زبان فارسی شده، اصلاً نمی‌شود از زبان فارسی زُدود. خیلی بحثش مفصل است و از آن می‌گذریم.

برای اینکه بخواهید چیزی را پاک کنید، «آیا مطمئنید؟» می‌گفت چه؟ «دل‌استوار هستید؟» قشنگ است! این کار را بکنید، یک طعم دیگر دارد برایتان فیس‌بوک. ولی در گوگل، زبان فارسی‌اش خیلی خوب نیست: «سعی کنید با یک چیز جدید»! اما اگر گوگلتان را فارسی کنید، دوستان، تقویمتان شمسی می‌شود به‌صورت خودکار. این ایمیل من است. همین دیشب این‌ها اتفاق افتاده. کلاً از این ور می‌شود. شما به‌راحتی می‌توانید ایمیل چهار سال پیشتان را با تاریخ شمسی‌اش ببینید.‌ خیلی به شما کمک می‌کند در تنظیم کارهایتان.

برویم کمی سراغ سویهٔ منفی قضیه و آسیب‌های زبان فارسی را در وب، با هم مرور کنیم و پیش برویم. اولین آفت، دشوارنویسی است. قرار است مخاطب متن شما از زبان نوشتاری شما به‌معنای مدنظر شما برسد. زبان ابزار انتقال معناست. با سایت‌هایی روبه‌رو شده‌اید که متنش را می‌خوانید، چیزی نمی‌فهمید یا سخت می‌فهمید؟ یا بوی تند ترجمه می‌دهد و اصلاً شما را جذب نمی‌کند؟ هرچقدر هم گرافیکش قوی باشد و در نتایج گوگل بالا آمده باشد!

متن خیلی مهم است و این اهمیتش مثل هواست.‌ کسی به‌صورت مستقیم متوجه نمی‌شود. خیلی باید جذاب،‌ خیلی باید کوتاه، خیلی باید ساده بنویسید. شخص بتواند به‌راحتی بالا برود از نردبان این واژه‌ها و به ذهن شما برسد. الان اگر به این جمله بربخورید، آن‌هم در فضای مجازی که وقت خیلی کم است، کتاب نیست که طرف نشسته باشد شب امتحان، دقیق خوانده باشد.

این را چه می‌شود برایش گفت که خیلی ساده‌تر باشد؟ اگر شما باشید، چه می‌نویسید؟ این را خیلی می‌توان ساده‌تر نوشت، این‌جوری. همهٔ آن‌ها اضافی است. عدم توفیق در دسترسی یعنی نرسیدن، دسترسی پیدانکردن. بالقوه هم در امکان هست. امکان بالفعل که ما نداریم. نایکدستی لحن. این را از یکی از دو سایت اول فروشگاهی ایران انتخاب کرده‌ام.

در قسمت پرسش‌های متداول، خیلی جذاب و ساده می‌نویسند سؤال خودتان را از زبان خودتان. مثلاً «اگر کالا بیاید و من نباشم، باید چه‌کار کنم؟» چقدر لحن صمیمی است! حالا فکر می‌کنید جوابش چطور است؟ این جوابش است. یعنی شخص با ذوق این را باز می‌کند، ببینید جواب چیست. این است: «درمورد عدم‌حضور در آدرس، تا ده روز از زمان ارسال به شهر ثبت‌شده، با مراجعه به نوع پست ارسالی، درخواست کالای خود را اعلان می‌کنید»! چه‌کسی می‌رود در پست اعلان می‌کند؟! اصلاً نمی‌فهمیم نوع پست ارسالی یعنی چه!

لحنتان را یکدست بروید. خیلی مهم است که لحن سایت شما صمیمی باشد، رسمی باشد، فاخر باشد،‌ علمی باشد. این دیگر به خودتان بستگی دارد؛‌ ولی سعی کنید لحن را ثابت پیش ببرید.

غلط‌های ویرایشی در فضای مجازی خیلی زیاد است. با این‌ها روبه‌رو شده‌اید. اعتراف از شما نگیرم!‌ ولی «می‌زارم، نمی‌زام، بزار» را همه با ز می‌نویسند. غلط است. با چه درست است؟ با ذ. هکسره در «عیدِ و عیدیش» و «دوستای قدیمی تابستون کوتاهِ». مال یکی از بانک‌هاست و آن‌هم مال دومین تأمین‌کنندهٔ ADSL در ایران که «تابستان کوتاه» را اشتباه نوشته و «عیدِ و عیدیش» هم…!

این‌ها بحثش مفصل است، فقط من می‌خواهم گذرا از آن رد بشوم. این‌هم مال یکی از سایت‌های تخفیف ‌گروهی است. این میزان غلط‌های ویرایشی این متن است. کاملاً هم بدون سلیقه است! قرمزها خیلی جدی است، زردها بهتر بود که مثلاً آن نیم‌فاصله باشد، معمولاً تنوین داشته باشد، به‌علت فاصله باشد، اما آن قرمزها…! ببینید: این زبان زبان آدمیزاد نیست! مخصوصاً برای کسی‌ که بلیت خریده و مثلاً می‌خواهد برود یک جایی، مثلاً ماساژ. «قابلیت عودت‌شدن را دارا می‌باشند»!

کارگاه آنلاین نگارش و زیبانویسی | دورۀ برخطِ نویسندگی خلاق غیرداستانی

طولانی‌نویسی در فضای مجازی زهرمار است؛ چون شخص وقت ندارد بخواند، حوصله‌ ندارد. من این را از تلگرام بریده‌ام و آورده‌ام. کی می‌تواند این را بخواند؟‌ کی می‌فهمد؟ کی وقت می‌گذارد برایش؟!

کوتاه بنویسید، شمرده بنویسید، زود فعل بیاورید. می‌خواهم یک کلید به شما بدهم: زود و زیاد فعل بیاورید. اگر دیدی داری کش می‌دهی و فعل را می‌اندازی عقب، زود بیاورش، ببند و نقطه بگذار. نمی‌خواهی نقطه بگذاری، واو بگذار، اشکالی ندارد؛ ولی فعل را بیاور. دوستان، فعل مهم‌ترین عنصر در شکل‌گیری معنا در ذهن خواننده است. تا خواننده به فعل نرسد، آرامش پیدا نمی‌کند. و فعل فارسی، آخر می‌آید. زود بیاورید، ببندید.‌ جمله‌هایتان را کوتاه کنید. ساده‌نویسی هنر است، نه پیچیده‌نویسی.

ناآدمیزاد، خود این کلمه‌ هم ناآدمیزادوار است، یعنی زبان آدمیزاد نیست! ببینید یک مفهوم ساده را چه‌جوری توضیح داده. بخوانید! الان تو نمی‌دانی چه‌کار بکنی! اگر شما باشید، این را چه‌جوری می‌نویسید؟ می‌خواهیم یک نفر دست بگیرد و بگوید. «مشکل دارید، با ما تماس بگیرید».

ما همیشه در کارگاه نویسندگی‌مان می‌گوییم: «آنی که می‌گویید، همان را بنویسید؛ بعد کمی ویرایشش بکنید.» نترسید از نوشتن. همانی که پشت تلفن به مشتری می‌گویی، بهترین جمله است. همان را بنویس. ببینید: جملهٔ ایشان همان است که پشت تلفن هم می‌گوید: «اگر مشکلی دارید، تماس بگیرید.»

زبان در فضای مجازی، ابزار خاص‌بودن است. ما اسمش را گذاشته‌ایم «مرض خاص‌بودن»! نخواسته‌ام اینجا بنویسم. شخص می‌خواهد بگوید من خیلی حالی‌ام است، خیلی بارم هست،‌ خیلی فرق می‌کنم با بقیه، می‌آید… ما به او می‌گوییم چرا زبان را خراب می‌کنی؟! از خودت مایه بگذار. زبان فرهنگ ماست. و بعد هم که این‌جوری خودش را خاص می‌کند، یعنی یک چیز هشل‌هفت عجق‌وجقی که جذاب هم نخواهد بود!

نام یکی در تلگرام این بود «انسانم عارزوست»! الان چه را می‌خواهی نشان بدهی؟! فکر می‌کنید چه را می‌خواهد نشان دهد؟ من که نمی‌فهمم! اگر کسی بلد نیست که «آرزوست» این‌جوری است که البته بلد است، این عجیب‌تر است، برود از مدرسه یاد بگیرد. اصلاً ننویسد، بهتر است!

حالا این را فیس‌بوک آورد. نمی‌گویم مقصر بود. فضای مجازی می‌طلبید که شما با یک دانه لایک، کلی حرف بزنید، با یک پسند، کلی حرف بزنید. شما با چند تا شکلک، شکلک همان استیکر است، یک‌عالمه حرف منتقل بکنید.

این سه تا را نگاه کنید، ساده از آن رد نشوید: تکرار حروف، کشیدگی حروف و تکرار علامت سؤال و علامت تعجب، برای چه؟ من یک هورای ساده بنویسم با هوراهایی که اینجاست، فرق احساسی این خیلی بیشتر است دیگر، هان؟ چه‌کسانی با این موافق‌اند؛ یعنی ایرادی در این نمی‌بینند؟ خوب است. آن‌هایی که مخالف این‌اند، دلایلشان چیست؟ اگر مخالفید، بگویید چرا مخالفید؛ چون موافق‌ها که گفتند: این ابزار انتقال احساس است، برتر احساس را منتقل می‌کند. بله، می‌فرمایند که غیررسمی است. البته می‌خواست بگوید غیررسمی، گفت این‌فرمال. حالا من یک‌کمی عقب‌مانده‌ام، این را فارسی می‌کنم! ببینید، حرفی نیست. نتیجهٔ این نوشتن، این می‌شود که ذهن ما در ابراز احساسات، ضعیف و تنبل می‌شود. وقتی با یک کشیدگی و چهار تا واو، معنا منتقل می‌شود، چه‌کاری است که من یک جملۀ قشنگ بنویسم! تولد بچه‌اش هست، گذاشته در صفحهٔ شخصی‌اش، «هورا… هورا… جووووووووون…. گلممممممم…»! عکسش را بگذار: «بوووووس»! من نمی‌گویم حس منتقل نمی‌‌شود. اصلاً منکر آن نیستم. حسی که با این منتقل می‌شود، با بوس کوچک منتقل نمی‌شود. او حس بغل هست و ماچ… به‌قول یکی، مانند مُک‌زدن است! اما نتیجه‌اش چه می‌شود؟ دیگر نمی‌توانیم یک دانه شعر بنویسیم، یک جملهٔ قشنگ بنویسیم برای تولد کسی. وقتی تولد می‌شود، در فضای مجازی نگاه کنید: «تولدت مبارک… تولدت مبارک… تولدت مبارک… هپی ‌برث دی… تولدت مبارک…!» این وضعیت زبان فارسی خواهد شد در بلندمدت. ذهن ما کوچک می‌شود، واژه‌های ما کم می‌شود. بعد یکی که یک‌دفعه می‌نویسد: «زادروزت فرخنده» یا یک شعر قشنگ می‌نویسد، حسّت عوض می‌شود. جواب او را جور دیگری می‌دهی. ذهن تربیت می‌شود برای اینکه با همین، معنایش را منتقل کنی. چه‌کاری است که من فکر کنم و یک جملۀ زیبا بنویسم!

بروید سال ۶۰، نمی‌گوییم ۵۰۰ سال پیش، دههٔ ۶۰. کدامتان نامه‌های پدر و مادرهایتان را خوانده‌اید، دیده‌اید؟ سواد هم نداشته‌اند، پنجم دبستان یا سوم راهنمایی بوده‌اند. در نامه این‌قدر قشنگ احساساتشان را بیان می‌کردند، این‌قدر از این عبارت‌های خوب، از هم تقلید می‌کردند، یاد می‌گرفتند، خلاقیت به‌خرج می‌دادند. امروزه با افزایش تحصیلات، به‌خاطر کوچک‌بودن فضای مجازی و گسترش این‌ها، ذهن‌های ما در انتقال معنا کوچک شده.

و بیگانه‌زدگی که واویلا! ما هرجا که می‌خواهیم بگوییم خیلی باسوادیم، سعی می‌کنیم خیلی از…! دوستی رفته بود در پارک آب و آتش،‌ در یک رستورانی، می‌گفت آن شخص آمد و گفت: «لطفاً در یارد منتظر باشید تا وِیتِر منو را برایتان بیاورد»! ما رفتیم درون یارد و در یارد منتظر شدیم تا ویتر منو را برایمان آورد!‌ بعد می‌گفت آورد و ما انتخاب کردیم. آخرش که دوستم می‌خواست از او تشکر کند، گفت «مرحبا»! طرف گفت: «چرا مرحبا می‌گویید؟!» گفت: «خب چه بگویم؟» گفت: «مگر ما ایرانی نیستیم؟» گفت: «از این حس ایرانی‌دوستی‌ات واقعاً کمرم شکست!»

اجلاس توسعه دهندگان وب فارسی-محمدمهدی باقری-pwconf-ویراستاران

اگر برایش معادل نداریم، ما ویراستارها خیلی دنبال فارسی خالص و سِره و ناب نیستیم دوستان، اشتباه نکنید. مثلاً برای کلمهٔ اتوبوس و تاکسی، برای ما معادل نیست، برای پلیس معادل نیست. برای تارنما هست که خیلی هم جا نیفتاده، اشکالی ندارد؛ ولی برای خیلی از این‌ها هست. مثلاً دیزی‌لند یعنی چه؟! دیزی که فضایش ایرانی سنتی است، آخر چه ربطی به دیزنی‌لند دارد دیزی؟! مگر بچه‌ها می‌روند دیزی می‌خورند؟ اصلاً چه خلاقیتی در این است؟ این نام یک مغازه هست در ظفر.

دیشب در همین متروی طالقان بودم داشتم می‌رفتم، دیدم نوشته «ایزی‌بلیت رسید»؛ یعنی جاکلیدی‌ای هست که شما در مترو می‌گیرید و راحت می‌شوید. چرا اسمش ایزی‌بلیت باشد؟ آن شرکتی که این را تولید کرده، در کسب‌وکارش گفته اگر من این را انگلیسی بگذارم، مردم برایشان جذاب‌تر است.

داشتم دوست خانمم را جایی می‌رساندم. داشت برای مادرخانمم تعریف می‌کرد، می‌گفت: رفتم در یکی از این مغازه‌ها، به مغازه‌دار گفتم: «کنسرو داری؟» گفتم: «آره خانم.» آورد و گفت: «خانم این‌ها جدید است. وقتی این‌جوری دسته‌اش را می‌کشی، باز می‌شود. لازم نیست با دربازکن بیفتی به جانش.» گفتم: «چه جالب!» گفت: «اسم این‌ها ایزی‌اُپن است.» حالا فناوری ایزی‌اپن چقدر پیشرفته است، من نمی‌دانم! می‌گوید یکی خریدم، آمدم بیرون. کمی که از مغازه دور شدم، گفتم بروم یکی دیگر هم بخرم. برگشتم. قاطی کرده‌ بودم، حواسم نبود. گفتم: «ببخشید، از این کنسروهای ایزی‌لایف بازهم دارید، یکی دیگر به من بدهید؟»

بسیار خب. بریده‌گویی یکی از آفت‌های فضای مجازی است. من سکوت می‌کنم. این مکالمهٔ بسیار سنگین ادبی را با همدیگر بخوانیم. من این را از خواهرم پرسیدم که یعنی چه. دانشگاه قزوین؟ او می‌گفت نه، تهران است. همین‌ طور بریده‌گویی اینجا.

ما مثلاً در گروه تلگرامی خود «ویراستاران»، بچه‌ها که هستند حدود سیصد نفر که دارند کار می‌کنند و مطلب می‌گذارند، خودمان قانون را برای خودمان گذاشته‌ایم. گفتیم کسی حق ندارد مطالبش را بریده‌بریده بگذارد. مطلبت را جمع می‌کنی، در یک فرسته، یک دانه پست، می‌فرستی. این تربیت می‌کند ذهنت را که مدام پیام‌های بریده نفرستی: «سلام. خوبید. سلام. احوال؟!» باز می‌کنید ۳۵۰ تا پیام. باز می‌کنی، همه‌اش تهی! یعنی هیچ مطلب مهمی درونش نیست. خب می‌توانست همهٔ این‌ها را جمع بکند و فشرده در جایی بگذارد.

وقتم رو به پایان است. می‌خواهم برایتان در آخر یک صوتی بگذارم از احمد شاملو. احتمالاً شنیده‌اید. من بریدمش که کوتاه‌تر باشد.

… در این چند ماهی که به‌دلایل طبی مجبور شدم در آمریکا بمانم، بارها و بارها از بعضی دوستانی که می‌بینم، خواهش می‌کردم مطلبی که می‌فرمایند را لطفاً به‌فارسی ترجمه کنند.

بابت درمان بیماری رفته بودند آمریکا و بعد از دوستانشان خواسته بودند بارها و بارها اینی که می‌گویی را برایم ترجمه کن. دیدید دوستانتان را که یک هفته می‌رود خارج و برمی‌گردد، مثلاً می‌گوید: «این توس‌پیست اینجا…»!‌ می‌گوییم: «توس‌پیست چیست؟» می‌گوید: «شما به آن چه می‌گویید؟» این شمایش هم جالب است! می‌گوییم خمیردندان.

… در کشورهای اروپایی مطالعه‌ای ندارم؛ اما فقط یک نگاه گذار به وضع زبان فارسی ایرانی‌های مهاجر به آمریکا، برای پی‌بردن به عمق فاجعه کافی است. وجه غم‌انگیز این مشکل موقعی آشکارتر می‌شود که توجه کنیم زبان فارسی حتی در جریان ایلغارهای گوناگون و درازمدت اعراب و مغول‌ها و ترک‌ها و ترکمن‌ها، هرگز خم به ابرو نیاورد؛ اما امروز متأسفانه باید بپذیریم و در کمال خجلت و سرشکستگی اعتراف کنیم که نسل دوم مهاجران دههٔ حاضر،‌ حتی زبان مادری‌شان را نمی‌دانند! و اگر اقدام عاجلی صورت نگیرد، با این سرعت که بحران هویت گریبان‌گیر این نسل بی‌شناسنامه شده، ایران باید به‌زودی میلیون‌ها نفر از این فرزندان خود را به‌کلی ازدست‌رفته تلقی کند.

ایران باید به‌زودی میلیون‌ها نفر از فرزندان خود را ازدست‌رفته تلقی کند. این را مقایسه کرده احمد شاملو با حملهٔ اعراب و مغول‌ها،‌ ترک‌های عثمانی و دیگران. و ببینید ایران ما کوچک شده؛ ولی زبان ما مانده. می‌دانید که مصر زبانش عوض شد، می‌دانید که هند زبانش عوض شد، می‌دانید که ترکیه خطشان عوض شد؛ ولی خط و زبان فارسی مانده و خواهد ماند. ولی احمد شاملو اینجا برای کسانی‌که رفته‌اند خارج… او هنوز پهنهٔ وب را ندیده بود!

ما این خطر را آن‌قدری که حالا عقلمان می‌رسد و در حد سواد و بضاعت اندکمان، می‌بینیم که در فضای مجازی بر سر فضای فارسی می‌آید، من و شما هم باید مراقبت کنیم.‌ خیلی هم دست دولت نیست. من و شما باید خیلی فارسی‌تر، با مهر بیشتر با زبان فارسی برخورد کنیم و آن را مهربان‌تر کنیم؛ وگرنه زبان ما زبان بی‌تنوع و نازایا خواهد شد و زبان روی ذهن اثر می‌گذارد و کاربرانی تربیت خواهیم کرد در سایت‌های پربازدید خودمان که به زبان فارسی و به این ریشهٔ فرهنگشان بی‌اعتنا هستند.

سپاس از توجهتان.

مقالات پیشنهاد شده
فهرست
کپی شد