virastaran.net/a/12367

ماجرای «اکنون / حالا» و ناهمخوانی‌های زمانی در متن روایت

آموزش, دستورزبان فارسی, گرته‌برداری‌ستیزی, ویرایش ترجمه, ویرایش زبانی, ویرایش و درست‌نویسی

به این جمله‌ها توجه کنید:

ـ حالا دیگر می‌توانستم به‌اعتماد، به آینده نگاه کنم (روبر مرل، مرگ کسب‌وکار من است، ترجمهٔ احمد شاملو، چ۲، تهران: کتاب زمان، ۱۳۶۳، ص۲۹۵).

ـ او حالا نمی‌دانست چه می‌خواهد برود بکند (آلبر کامو، بیگانه، ترجمهٔ جلال آل‌احمد و علی‌اصغر خبره‌زاده).

ـ عرب‌ها آهسته پیش آمدند و اکنون خیلی نزدیک رسیده بودند (همان).

ـ اکنون دو ساعت بود که دیگر روز پیش نرفته بود (همان).

ـ پس از مدت‌های دراز، برای اولین‌ بار به ماری‌ اندیشیدم. روزهای زیادی می‌گذشت که دیگر به من نامه نمی‌نوشت. در این دم غروب، فکر کردم و به خودم گفتم شاید او از اینکه رفیقهٔ یک آدم محکوم‌ به‌ اعدام است، خسته شده است. همچنین به‌نظرم رسید که شاید مریض شده یا مرده است. هرکدام از این دو، جزء مسائل عادی زندگی بود. چگونه می‌توانستم از این قضایا خبردار باشم و حال‌ آنکه خارج از دو جسممان که اکنون از هم جدا بود، هیچ‌چیز دیگر ما را به هم مربوط نمی‌کرد و یکی را به یاد دیگری نمی‌آورد (همان).

ـ من پیش‌ از آن، کاری را که قرار بود در معدن بکنم، به کاستی گفته بودم و او اظهارنظری نکرده بود؛ اما حالا آرنج خود را روی میز تکیه کرده، گفت… (سامرست موآم، لبهٔ تیغ، ترجهٔ مهرداد نبیلی، تهران: کتاب فرزان، ۱۳۸۵).

در متن‌های داستانی، فراوان دیده می‌شود که واژهٔ «حالا» و کلمه‌هایی که با آن هم‌معنی است، در معنایی نادرست و گرته‌بردارانه از زبان‌های اروپایی به‌کار می‌رود؛ به‌ این‌ معنی که زمان فعل جمله با به‌کاررفتن این واژه در آن، ناهماهنگ است: فعل جمله به‌شکل ماضی به‌کار رفته و این واژه نیز که در فارسی فقط برای نشان‌دادن زمان حال کاربرد دارد، با آن هم‌نشین شده است.

در فرهنگ‌لغت‌ انگلیسی‌به‌انگلیسی وبسترز (Webster’s) معنای واژهٔ Now چنین آمده است:

[left]1.  at the present time or moment
2. used with the sense of present time weakened or lost to express command, request, or admonition:
now hear this.
now you be sure to write.
3. used with the sense of present time weakened or lost to introduce an important point or indicate a transition (as of ideas) :now, this may seem reasonable at first.
4. sometimes: now one and now another.
5. under the present circumstances
6. at the time referred to: now the trouble began.
7. by this time: has been teaching now for twenty years. [/left]

همچنین در فرهنگ انگلیسی‌به‌فارسی هزاره، زیر این واژه، این برابرنهادها آمده است:

۱. اکنون، هم‌اکنون، اینک، هم‌اینک، الان؛
۲. الساعه، همین حالا، همین الان؛
۳. آن‌ وقت، در آن‌ موقع، در همین موقع؛
۴. (بدون اشاره به زمان، برای پرکردن کلام) خب، خب حالا، ببین دیگر، خب دیگر.

برای مطمئن‌شدن از اینکه دو واژۀ اکنون و حالا در فارسی صرفاً برای زمان حال به‌کار می‌رود، معناهای این دو را در فرهنگ‌های فارسی‌به‌فارسی نیز بررسی می‌کنیم. در لغت‌نامهٔ دهخدا زیر کلمهٔ «اکنون» چنین آمده است:

الحال و این‌ زمان (برهان). حالا و کنون و الحال و در این‌ وقت و این‌ زمان (ناظم‌الاطبا). به‌معنی الحال و این‌ زمان است و ایدر و الحال و فی‌الحال و دمان و الآن و بالفعل و اینک و هم‌اینک از مترادفات آن است. (از آنندراج ). این‌وقت. (از انجمن‌آرا). تلان. (منتهی‌الارب). این‌دم، همین زمان، حال، حالا، اینک، نک، نون، کنون، ایدر، ایدون، الحال، فعلاً، بالفعل، نقداً، الساعه، آناً. این کلمه گاهی به‌صورت «کنون» و گاهی به‌صورت «نون» مخفف شود.

در فرهنگ معین نیز دو معنا برای آن آمده است:

۱. این‌ دم؛
۲. بنابراین.

همچنین در فرهنگ عمید، زیر این واژه چنین آمده است:

۱. زمان یا لحظه‌ای که در آن هستیم؛
۲. (قید) حالا، این‌ زمان، این‌ هنگام.

دربارهٔ کلمهٔ «الان» نیز معنایی جز آنچه زیر واژهٔ «اکنون» در فرهنگ‌های فارسی‌به‌فارسی یافت شده بود، پیدا نشد.

به‌نظر می‌رسد این اشتباه در کاربرد «حالا / اکنون» از رهگذر ترجمه به زبان فارسی راه یافته است و مترجمان نادقیق، بی‌اینکه اندکی در نحوهٔ کاربرد این واژه در زبان فارسی باریک شوند، صرفاً نخستین و ابتدایی‌ترین معنی now را در فرهنگ‌لغت‌ها معتبر دانسته و در همه‌جا «اکنون»، «حالا» و کلمه‌هایی با این معنا را معادلی درست برای آن پنداشته‌اند؛ در صورتی‌ که با کمی تأمل در معنی‌هایی که از این واژه در بالا از دو فرهنگ معتبر یاد شد، دانسته می‌شود که این‌ قبیل کاربردِ now، عیناً همان است که در ششمین معنی فرهنگ وبسترز و سومین معنی در فرهنگ هزاره به آن اشاره شده است.

چنین می‌نماید که در ترجمه، بسته‌ به بافت کلام، این معادل‌ها را می‌توان جایگزین «حالا / اکنون» کرد:

۱. در بسیاری جاها می‌توان هیچ واژه‌ای نیاورد؛ چراکه روی‌هم‌رفته اجزای جمله این معنی را می‌رساند؛ مانند:

ناویراسته: تا آنجا که می‌توانستیم، در این سفر وقت خود را به‌باد داده بودیم و حالا دیگر بهار رفته بود و درخت‌ها همه از برگ پوشیده شده بود (لبهٔ تیغ).
ویراسته: تا آنجا که می‌توانستیم، در این سفر وقت خود را به‌باد داده بودیم و دیگر بهار رفته بود و درخت‌ها همه از برگ پوشیده شده بود.

ناویراسته: حرف‌هایی که السی جسته‌وگریخته گفته بود و من به آن توجهی نکرده بودم، حالا برایم مفهوم خاصی پیدا کرد و مطمئن شدم که السی هم از ماجرا بویی برده است (همان).
ویراسته: حرف‌هایی که السی جسته‌وگریخته گفته بود و من به آن توجهی نکرده بودم، برایم مفهوم خاصی پیدا کرد و مطمئن شدم که السی هم از ماجرا بویی برده است.

ناویراسته: حالا دیگر می‌توانستم به‌اعتماد، به آینده نگاه کنم (مرگ کسب‌وکار من است).
ویراسته: دیگر می‌توانستم به‌اعتماد، به آینده نگاه کنم.

۲. گاهی می‌توان «زمانی‌ که»، «وقتی‌ که»، «موقعی‌ که» و واژه‌هایی نزدیک به این‌ها را جانشین کرد:

ناویراسته: اکنون ‌که بر پله‌های موزه از الیوت جدا می‌شدم، به‌خاطر پذیرفتن آن دعوت از من تشکر کرد و گفت… (لبهٔ تیغ).
ویراسته: وقتی‌ که بر پله‌های موزه از الیوت جدا می‌شدم، به‌خاطر پذیرفتن آن دعوت از من تشکر کرد و گفت… .

۳. گاهی به‌جای این کلمه‌ها، می‌شود از کلمه‌هایی چون «آن‌ زمان»، «آن‌ وقت»، «آن‌ موقع» و… استفاده کرد:

ناویراسته: وی اکنون پنجاه‌وهفت‌هشت سال داشت (همان).
ویراسته: وی آن‌ موقع پنجاه‌وهفت‌هشت سال داشت.

۴. و در برخی مواقع نیز واژهٔ «دیگر» جانشینی مناسب است:

ناویراسته: وقتی‌ که مادرم آنجا بود، خانه جمع‌وجور بود؛ اما اکنون برایم بسیار بزرگ بود و بایستی میز اتاق ناهارخوری را به اتاق خودم منتقل‌ می‌کردم (بیگانه).
ویراسته: وقتی‌ که مادرم آنجا بود، خانه جمع‌وجور بود؛ اما دیگر برایم بسیار بزرگ بود و بایستی میز اتاق ناهارخوری را به اتاق خودم منتقل‌ می‌کردم.

پ.ن: از نادقیق‌بودن ارجاعاتم در این مقاله پوزش می‌خواهم. این مطلب، نکته‌ای بوده که سال‌ها در ذهن داشته‌ام؛ اما شوربختانه یادداشت‌هایم اندک و بدون ارجاع دقیق بود و از همین‌ رو، احتمالاً بخشی از علمی‌بودن کارم خواهد لنگید. عجالتاً به همین نمونه‌ها که اخیراً، یا در حین مطالعه‌های شخصی‌ام یا در حین ویرایش، به آن‌ها برخورده‌ام، بسنده می‌کنم. امیدوارم که بعداً بتوانم به‌شکلی علمی‌تر و با نمونه‌هایی بیشتر به این نکته بپردازم.


نویسنده: محمد یوسفی، ویراستار مؤسسهٔ «ویراسـتاران».

مقالات پیشنهاد شده

1 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید

  • در ترجمهٔ رمان نوبل‌گرفتهٔ خاک خوب، از این «حالا»های غلط یا اضافی به‌وفور آمده است. اولش توجهی نکردم؛ اما به‌مرور که پیش می‌رفتم، نچسبی و ناجوری آن خودش را نشان می‌داد. بررسی که کردم، به همین نتیجهٔ شما رسیدم. البته شما با بررسی عمیق‌تر و استنادهای فراوان، به آن پرداخته‌اید و «حالا» این جای تشکر دارد!

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پُر کردن این بخش الزامی هست
پُر کردن این بخش الزامی هست
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست
کپی شد