virastaran.net/a/11367

اختلاف شرق و غرب در مواجهه با آثار بزرگان ادبیات

آموزش, متن‌خوانی, متن‌های معیار

اختلاف شرق و غرب در مواجهه با آثار بزرگان ادبیات-ویراسـتاران

مردم مشرق‌زمین، که ما ایرانیان نیز از آن جمله‌ایم، در آثار بزرگان ادبیات خود به‌چشمی خلاف غربیان می‌نگرند. مردم مغرب‌زمین آثار هر هنرمندی را حاصل ذوق و روحیه و سوانح خاص زندگی او می‌شمارند و نتیجه آنکه اثر او را در حکم ملک و متعلق شخصی او می‌دانند و تصرف در آن را مانند تصرف در اموال غیر تلقی می‌کنند، و از اینجاست که می‌کوشند که صورت اصیل هر اثر ادبی را به‌دست بیاورند و بنای هرگونه تحقیق دربارهٔ شیوهٔ شاعری یا نویسندگی او را بر همان متن اصیل بگذارند… .

اما مردم مشرق‌زمین، هرگاه آثار شاعر یا نویسنده‌ای قبول عام یافت، به خود حق می‌دهند که در آثارش دست ببرند تا آن‌ها را مطابق ذوق و سلیقهٔ خود، یا محیط خود، دگرگون کنند… . دربارهٔ شخصیت شاعر و نویسنده هم آن‌قدر بی‌اعتنا هستند که دربارهٔ اکثریت نزدیک به عموم بزرگان ادبیات، سال ولادتشان و مدت عمرشان را هم نمی‌دانند و نمی‌جویند و در سال مرگشان هم بی‌مبالاتی مورخان موجب اختلاف‌های فراوان می‌شود؛ تا چه رسد به آنکه دربارهٔ سوانح زندگی و مختصات اخلاقی و روحی آن‌ها نکته‌هایی با دقت و بصیرت ثبت‌ کرده باشند!

علت این اختلاف میان شرق و غرب چیست؟ چندان دشوار نیست که درمورد ضبط دقیق آثار نویسنده، غربیان را به امانت و شرقیان را به نادرستی منسوب کنیم و درمورد دوم، آنان را حقیقت‌جو و اینان را بی‌اعتنا و بی‌دقت بشماریم. اما یک وجه دیگر هم برای توجیه این امر هست: شاید در مورد اول بتوان گفت که ما شرقیان چندان به آثار ادبیات بزرگان خود دل‌بستگی داریم که آن‌ها را از جملهٔ اموال ملی به‌شمار می‌آوریم و بنا بر این اعتقاد، هر فردی که با یکی از این آثار سروکار دارد، خود را در آن شریک و سهیم می‌شمارد و از اینجاست که تصرف در آن را روا می‌داند… .

در مورد دوم هم شاید علت را در یکی از خصیصه‌های روحی ملی بتوان جست: ادب شرقی یا ادب ایرانی، نمی‌پسندد که در حرمِ دیگری وارد شود یا نکته‌هایی از زندگی داخلی یا محرمانهٔ خود را نزد بیگانه فاش کند. این «درون‌بستگی» تا آنجا می‌‌رسد که از روستایی و شهری ایران روا ندارند که نام همسر خود و حتی کلمهٔ همسر را نزد دیگری به‌زبان بیاورند و این معنی را با الفاظی مانند «خانه» و «منزل» و «بچه‌ها»، اگرچه یک بچه هم در میان نباشد، یا «قوم» ادا می‌کنند. ملتی که در زندگی اجتماعی خود همیشه یک «بیرونی» و یک «اندرونی» داشته و نمی‌خواسته است که کسی به «اندرون» او راه بیابد، در چنین اجتماعی، ادب اقتضا می‌کند که نه کسی از امور داخلی خود پیش دیگران سخن بگوید نه دیگران روا داشته باشند که دربارهٔ این امور کنجکاوی کنند.

نتیجهٔ این روحیهٔ ملی چیست؟ غباری از ابهام زندگی هنرمند را در بر می‌گیرد و میدانی فراخ برای جعل افسانه باز می‌گذارد. دربارهٔ زندگی بزرگانی مانند فردوسی و خیام و سعدی و حافظ، بیشترِ آنچه می‌دانیم، از این جعلیات است.


گزیده‌ای از: پرویز ناتل‌خانلری، «داستان رستم و سهراب»، هفتاد سخن، ج۳، تهران: توس، ۱۳۶۹، ص۴۰ تا ۴۲.
گزیننده: مهسا صابر.

مقالات پیشنهاد شده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پُر کردن این بخش الزامی هست
پُر کردن این بخش الزامی هست
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست
کپی شد