افراط تفریط اعتدال در نگارش فارسی-«ویراسـتاران»

زبان، در درجهٔ اول، مجموعه‌ای از کلمات و ترکیبات است که بر پایهٔ قواعدی رایج و مأنوس، در جمله‌ها برای رساندن معانی موردنظر گوینده یا نویسنده به‌کار می‌رود. وقتی هدف اصلی، رساندن معانی و مفاهیم منظور است، این نشانه‌ها و طرز ترکیب آن‌ها و بافت جمله‌ها باید طوری باشد که شنوندگان و خوانندگان بی‌هیچ دشواری به مقصود پی برند و هر مانعی در این راه پدید آید، برخلاف نظر اصلی است.

هرقدر مردم، به‌خصوص اهل‌قلم، با آثار ارجمند زبان فارسی از شعر و نثر قدیم و اخیر آشناتر باشند و با اندوخته‌های واژگان زبان انس پیدا کنند، در ادای معانی گوناگون تواناتر خواهند بود. اما اگر این آشنایی و آگاهی به‌صورت غرق‌شدن در آثار گذشته درآید چندان که زبان و طرز بیان پیشینیان بر ذوق و نوشتهٔ آنان حکومت کند، چند نتیجهٔ نامطلوب حاصل خواهد شد:
۱. اکتفاکردن به واژه‌ها و ترکیبات کهنه و فراموش‌شده؛
۲. دورماندن از زبان زنده و پویندهٔ جامعه؛
۳. طردکردن هرچه جز به اسلوب قدما نوشته شود.
حاصل این روش آن که کم‌کم انشای این اشخاص برخلاف آن که می‌پندارند سنّت و شیوهٔ دیرین را حفظ کرده‌اند، سبب قطع رابطهٔ مردم با آثار ادب گذشته می‌شود؛ زیرا نمایندگان این مکتب که از فضل و ادب نیز بهره‌ورند، طوری چیز می‌نویسند که خوانندگان منظورشان را نمی‌فهمند و حتی دل‌زده می‌شوند.

انس با زبان و ادبیات گذشته که از جهات گوناگون سومند است، گاه در عرف بعضی از ایشان به حدّ تقلید و تسلیم رسیده، چند قرن تحول و زندگی زبان را از یاد می‌برند. این طرز کهنه‌گرایی در انشا فقط در مفردات و ترکیبات برخی نوشته‌ها دیده نمی‌شود؛ بلکه گاه در ساختمان جمله‌ها نیز بروز می‌کند؛ از قبیل: به‌کاربردن کلمه‌ها و جمله‌های مترادف، حشوهای بی‌مورد، جمله‌های طولانی و درهم‌پیچیده مانند برخی نثرهای متکلّف قدیم و غیره.

در برابر دستهٔ نخستین، بسیاری از معاصران به‌خصوص نسل جوان، در نوشته‌های خود به زبان گفتار و حتی آنچه به‌صورت زبان شکسته است، گرایش دارند و جز آن را نمی‌پسندند و چون آثار ادبی فارسی را کمتر می‌خوانند و یا نمی‌خوانند، هرچه در واژگان محاوره یا زبان روزنامه‌ها نباشد، به‌نظر آنان دور از ذهن می‌نماید. بعضی از اینان به‌استناد استنباط نادرست از برخی شنیده‌‌های خویش، به آرایی توسل می‌جویند از این‌گونه که زبان چون رودی است پویا و زنده و در حال حرکت و دگرگونی است و هرچه در آن در جریان است، جزء همان رودست و باید باشد. به این ترتیب، هر نوع کوششی را برای پالایش و پاکیزه‌داشتن آب رودخانه از فضولات، نابجا و عبث می‌دانند.

افراط این گروه موجب می‌شود که زبان فارسی در نوشته‌های آنان اندک‌مایه و کم‌توان و کوتاه‌پرواز است و از ادای بسیاری معانی و مفاهیم عاجز می‌نماید. اگر قرار شود زبان فارسی فقط از سلیقهٔ دستهٔ دوم پیروی کند و به تعبیرات رایج امروز اکتفا نماید، چون خود را از میراث واژگانی دیرین محروم می‌سازد، از توانایی‌اش خواهد کاست و بالندگی خود را برای ادای مفاهیم و معانی جدید نیز تا حدی زیاد از دست خواهد داد. به‌علاوه چون از بسیاری پیوندها که با آثار فرهنگ گذشته تواند داشت، خواهد گسست و روزبه‌روز آثار گران‌قدر پیشین برای فارسی‌زبانان امروز نامفهوم‌تر و بیگانه‌تر خواهد شد.

یک نوع زیاده‌روی یا تنگ‌مشربی دیگر، در کاربرد واژه‌های فارسی و عربی است. برخی از اشخاص تا بتوانند، از به‌قلم‌آوردن هر نوع کلمه و اصطلاح عربی، هرچند قرن‌ها به‌کار رفته و رایج شده باشد و واژه‌ای فارسی و مأنوس به‌جای آن یافت نشود، خودداری می‌ورزند.

این شیوه‌ها که یاد شد، نمودار نوعی افراط و تفریط است که جای تأسف است که نظیر این حالت‌ها در گفتار و نوشته و آرای ما دیده می‌شود. تا آنجا که به نثر فارسی مربوط است، به‌نظر بنده، راه درست در اعتدال و میانه‌روی است.


چکیده‌ای از: غلامحسین یوسفی، «افراط، تفریط، اعتدال در نگارش فارسی»، در: نصرالله پورجوادی، دربارهٔ زبان فارسی، تهران: نشر دانشگاهی.

چکیده‌ساز: نسرین لطفی، ویراستارِ مؤسسهٔ «ویراستاران».

ویراستار: سیدحمید حیدری‌ثانی heydarisani.ir

مقالات پیشنهاد شده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پُر کردن این بخش الزامی هست
پُر کردن این بخش الزامی هست
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست
کپی شد