virastaran.net/a/15480

#آواچهٔ ۴۶، موضوع ریز

آموزش, آواچه, توصیه‌هایی برای نویسندگی, نگارش و زیبانویسی

  • لقمهٔ کوچک زیبانویسی
  • موضوع نوشته‌ات را تا می‌شود، «ریز» برگزین.
  • کاش هریک از ما فقط یک مشکل کوچک را در عالَم حل می‌کرد. کاش «کلان‌گشا» نبودیم!
  • برشی از کارگاه نگارش و زیبانویسی مؤسسهٔ «ویراستاران»

موضوع نوشتهٔ ما چه ویژگی‌ای باید داشته باشد؟ فقط یک ویژگی کافی است.

بچه‌ها، یک چیزی به شما بگویم: موضوع نوشته مهم نیست جذاب باشد، مهم نیست تکراری باشد یا نه، مگر در عالَم کم به موضوع و مطلب تکراری پرداخته‌اند؟ پس چرا بازهم خوانده می‌شود؟ دربارهٔ موفقیت: یک کتاب بس است، دو تا کتاب بس است، سی تا کتاب بس است! چند تا کتاب برای موفقیت در همین ایران هست؟ شاید دوهزار تا! جمع کنید، چقدرش هم‌پوشانی دارد؟ چقدرش مشترک است؟ این، ویژگی‌ عالم است: تنوع‌طلبی در عالَم هست، تازه‌خواهی در عالم هست، «به‌‌بیان دیگر»گویی هست.

یک عمر می‌شود سخن از زلف یار گفت

در قید این نباش که مضمون نمانده است

آقا! مضمونی نمانده دیگر!

پس دغدغهٔ تکراری‌بودن موضوع را نداشته باشید، دغدغهٔ جذاب‌بودنش را هم نداشته باشید. تمام موضوعات عالم جذاب است به‌نظر من. چرا تمام موضوعات؟ اصلاً ادعا از این کلی‌تر؟! چون مخاطب‌هایی دارد که آن مخاطبان آن موضوع را دوست دارند. آن مخاطب‌ها کجایند؟ در عالَم هست؛ در بازاریابی باید این را برسانی به‌دست او! هر موضوعی برای دست‌کم ده‌هزار نفر در دنیا جذاب است. این که به آن ده‌هزار نفر نمی‌رسد، مشکل دیگری است؛ مشکل انتخاب موضوع نیست.

بعد یک وقت هست تو می‌گویی من چون دسترسی ندارم، خب به کی‌ها دسترسی داری؟ به این‌ها، برای این‌ها بنویسم. آن‌وقت سفارش‌نویسی برای این‌ها، آن‌وقت موضوعت را با مخاطب دم‌دستت انتخاب کن؛ وگرنه در عالَم هست. تازه برای این‌هایی که این موضوع برایشان جذاب نیست، اگر محتوا را جذاب شکل و رنگ بدهید، برایشان جذاب می‌شود. من مدام می‌گویم موضوع هیچ ویژگی خاصی ندارد؛ یک ویژگی فقط باید داشته باشد. چه باید باشد؟ محدود، جزئی، هرچه کوچک‌تر.

وای از این پایان‌نامه‌ها! عنوان‌های پایان‌نامه‌ها را که می‌خوانی، سرت درد می‌گیرد! چند تا مثال خنده‌دار بزنید. اتفاقاً وقتی محدود باشد، عنوان طولانی می‌شود. می‌دانید چرا؟ چون می‌خواهی حدّ را بگویی. مثلاً اگر بگویی «عشق در ادبیات فارسی» کوتاه است دیگر. مسخره‌ترین موضوع: «عشق در ادبیات فارسی»! «حجاب در قرآن و سنت»! این‌قدر پایان‌نامه هست. «خلاقیت در کسب‌وکار».

حالا شما فکر کنید این‌جور کتاب بنویسید: «خلاقیت در بازاریابی در کسب‌وکارهای فرهنگی شرکت‌های دارای بیش‌ از بیست‌ نفر کارمند»، یا «شرکت‌های دارای سه محصول»، یا «شرکت‌های با ده سال سابقه». این خیلی بهتر است و جذاب‌تر.

و دغدغه‌ای که پیش می‌آید چیست اگر موضوع جزئی باشد؟ مخاطب کم می‌شود، کسی نمی‌خرد، فروش نمی‌رود. من «فروش» را به‌معنای عامش می‌گویم؛ یعنی ممکن است رایگان بدهی؛ ولی کسی…! بگذارید این‌جور بگویم: دغدغه این است: مخاطب کم می‌شود. چه جواب می‌دهید؟ اتفاقاً مخاطب زیادتر می‌شود.

بچه‌ها، شما فکر می‌کنید اگر یک کتاب بنویسید دربارهٔ «کسب‌وکارهای خانگی برای زنان خانه‌دار دارای فرزند»، بیشتر فروش می‌رود یا یک کتاب بنویسید: «کسب‌وکارهای خانگی»؟ اگر من بگویم «کسب‌وکارهای خانگی» چقدر فروش می‌رود، می‌گوید مردها و زنان و بچه‌ها همه را شامل می‌شود؛ ولی می‌گویم «کسب‌وکار خانگی برای زنان خانه‌دار دارای فرزند». بچه‌ها، من می‌گویم «ساده‌‌کردن فیزیک برای همه». چقدر فروش می‌رود؟ حالا می‌گویم «ساده‌کردن فیزیک برای بچه‌های دبیرستانی رشتهٔ علوم‌انسانی». بچه‌های علوم‌انسانی زیادی هستند که دوست دارند فیزیک بخوانند. آرزویشان این است که فیزیک بخوانند. چون رشته‌شان نیست، دیگر فیزیک نمی‌خوانند. همیشه‌ هم احساس دوری می‌کنند. بعد یکی به آن‌ها می‌گوید: «فیزیک را راحت به تو یاد می‌دهم. بیا پیش من، جوری فیزیک را یاد می‌دهم که هم‌مدرسی‌هایی که رشته‌شان ریاضی هست، فیزیک را راحت‌تر یاد بگیری.» ببینید این چقدر فروش می‌رود! یعنی علوم‌انسانی‌ها به هم پیام می‌دهند: «این را برو بخر. این را خریده‌ام، روی آن‌ها را کم کرده‌ام»!


تاریخ انتشار در کانال تلگرامی «ویراسـتاران»: ۳اردیبهشت۱۳۹۶.

مقالات پیشنهاد شده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پُر کردن این بخش الزامی هست
پُر کردن این بخش الزامی هست
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست
کپی شد